ترجمه
مقدمه : در اين فصل امام ( ع ) نخست مردم را توبيخ مىفرمايد زيرا گناهانى را مرتكب مىشوند كه نه موجبى براى آن شناخته مىشود و نه دليل خردمندانهاى بر انجام دادنش وجود دارد ، و بعد آنان را امر مىكند كه به منظور به دست آوردن اخلاق پسنديده و كرامتهاى انسانى سعى و كوشش داشته باشند و بالاخره آنها را از عقوبتهايى كه بر امتهاى قبل به سبب گناهان واقع شد و نگريستن به سرانجام كار آنان هشدار مىدهد و جز
[ 489 ]
اينها از مطالب حكمتآميز و اندرز دهنده .
« سخنان امام : هر چه فكر كردم و در سرگذشت جهانيان انديشيدم كسى را نيافتم كه به چيزى افتخار كند و تعصب به خرج دهد ، مگر اين كه يا دليلى داشته است كه حقيقت را بر نادانان مشتبه كرده و يا در عقل و انديشه سفيهان و مردم كودن نفوذ داشته است ، بجز شما كه بدون هيچ دليل و سبب درباره امورى تعصب مىورزيد . ابليس در برابر آدم به ماده وجودى خود به مباهات برخاست و آفرينش رقيب خود را مورد طعن قرار داد و گفت : من از آتشم و تو از خاك و ثروتمندان عياش ملتها ، تعصبشان به سبب زور و زيور و دارايىشان است و مىگويند : ثروت و فرزندان ما از همه بيشتر است و هرگز مجازات نمىشويم ، اما اگر قرار است كسى به چيزى بنازد بايد به اخلاق پسنديده و اعمال نيك و كارهاى خوب باشد ، همان كارهايى كه افراد با شخصيت و دليران خاندان عرب و سران قبايل در آنها بر يكديگر برترى مىجستند ، يعنى خويهاى پسنديده ، انديشههاى بزرگ ، مقامهاى بلند و آثار ستوده . در اين امور تعصب داشته باشيد براى خصلتهاى ارزشمند ، حفظ حقوق همسايگان ، وفا به پيمانها ، اطاعت كردن نيكيها ، سرپيچى از تكبر ، جود و بخشش داشتن ، خوددارى از ستم ، وحشت از آدمكشى ، انصاف درباره مردم ، فرو بردن خشم ، و دورى كردن از فساد در زمين .
از كيفرهايى كه در اثر كردار بد و كارهاى ناپسند بر امتهاى پيشين واقع شده بر حذر باشيد و حالات آنها را در خوبيها و سختيها همواره به ياد آوريد ، نكند شما هم مانند آنان باشيد ، پس آن گاه كه در تفاوت حال آنان به هنگامى كه در خوبى بودند و هنگامى كه در شرّ و بدى قرار داشتند انديشه كرديد به سراغ كارهايى برويد كه موجب عزت و اقتدار آنان شد ، دشمنان را از ايشان دور كرده عافيت و سلامت بر آنها روى آورد ، نعمت را در اختيارشان قرار داد و كرامت و شخصيت باعث پيوند اجتماعى ايشان شد ، يعنى از تفرقه و پراكندگى اجتناب ورزيدند ، در الفت و
[ 490 ]
همكارى همت گماشتند و يكديگر را به آن توصيه و تحريص كردند و از هر كارى كه ستون فقرات آنها را درهم شكست و قدرتشان را سست كرد اجتناب ورزيد ،
يعنى از كينههاى درونى ، بخل و حسد و پشت كردن به هم و ايجاد قبور و سستى بين جامعه سخت دورى گزينيد ، و در شرح حال مؤمنان پيشين تدبّر كنيد كه چگونه در حال آزمايش بودند . آيا بيش از همه مشكلات بر دوش آنان نبود و بيش از همه مردم در شدت و زحمت نبودند ، و آيا از همه جهانيان در تنگناى بيشترى قرار نداشتند ؟ .
فرعونها آنان را برده خويش ساخته بودند و همواره در بدترين شكنجهها قرار داشتند ، تلخيهاى روزگار را بر آنان چشاندند و اين وضع همچنان با ذلت و هلاكت و مقهوريت ادامه داشت ، نه راهى داشتند كه از اين وضع سر باز ، زنند و نه طريقى براى دفاع از خود مىيافتند تا آنگاه كه خداوند ، جديت و استقامت و صبر در برابر ناملايمات به سبب محبتش و تحمل راحتيها از خوف و خشيتش را در آنان يافت ، در اين موقع از درون حلقههاى تنگ بلا ، راه نجاتى برايشان گشود و ذلت را به عزت و ترس را به امنيت تبديل كرد ، يعنى آنها را حاكم ، زمامدار و پيشوا ساخت ،
و آن قدر كرامت و احترام از ناحيه خداوند به آنان رسيد كه حتى خيالش را هم در سر نمىپروراندند .
پس بنگريد كه آنها در چه حالى بودند ، هنگامى كه جمعيتشان متحد ،
خواستههايشان متفق ، قلبها و انديشههايشان معتدل ، دستها پشتيبان هم ، شمشيرها يارى كننده يكديگر ، ديدها نافذ و عزمها و مقصودهاشان همه يكى بود . آيا آنان مالك و سرپرست اقطار زمين نشدند ، و آيا زمامدار و رئيس همه جهانيان نگرديدند ؟ و به پايان كار ايشان نيز نگاه كنيد ، آن گاه كه پراكندگى در ميانشان واقع شد ، الفتشان به تشتّت گراييد ، هدفها و دلها اختلاف يافت ، به گروههاى بىشمار تقسيم شدند و در عين پراكندگى با هم به نبرد پرداختند ، در اين هنگام بود كه خداوند لباس كرامت و عزت از تنشان بيرون كرد و فراخى نعمت را از آنان سلب كرد تنها آنچه از آنها باقى ماند ، سرگذشت آنان مىباشد كه در ميان شما به گونه درس عبرتى
[ 491 ]
است براى كسانى كه بخواهند پند و اندرز بگيرند .
از سرگذشت فرزندان اسماعيل و اسحاق و بنى اسرائيل عبرت گيريد چه بسيار احوال ملتها با هم مشابه و ويژگيها و كارهايشان همانند يكديگر است در حال تشتت و تفرق آنها دقت كنيد زمانى كه كسراها و قيصرها مالك آنان بودند سرانجام ايشان را از سرزمينهاى آباد از كرانههاى دجله و فرات و از محيطهاى سر سبز و خرم راندند و به جاهاى كم گياه و بىآب و علف ، محل وزش بادها و جاهايى كه زندگى در آن سخت و دشوار است تبعيد كردند ، آنها را در آن جا به حال بينوايى و بيچارگى و همنشين شترهاى مجروح و دچار كينه و خشم كردند ، و آنان را ذليلترين امتها قرار دادند ، از نظر سكونت در بىحاصلترين سرزمينها جاى دادند نه كسى داشتند تا آنان را دعوت به حق كند و به او پناهنده شوند و نه سايه الفت و اتحادى كه به عزت و شوكتش تكيه كنند زندگيشان درهم و برهم و قدرتهايشان پراكنده و جمعيت انبوهشان متفرق بود در بلايى شديد و ميان جهالتهاى گوناگون فرو رفته بودند ، دختران را زنده به گور و بتها را پرستش مىكردند ، قطع رحم و غارتهاى پى در پى ، در ميان آنان رواج داشت .
پس توجه كنيد به بزرگى نعمتهايى كه خداوند به هنگام بعثت پيامبر به آنان ارزانى داشت ، پس اطاعت آنان را به آيين خود پيوند داد و با دعوتش آنها را متحد كرد ، و بنگريد كه چگونه نعمت ، پر و بال كرامت خود را بر آنها گسترش داد و نهرهاى مواهب خود را به سوى ايشان جارى كرد ، و آيين حق با تمام بركتهايش آنان را در برگرفت ، در ميان نعمتها غرق شدند ، و در شادابى زندگانى شادمان شدند ،
امورشان در سايه قدرت كامل استوار شد و در پرتو عزّتى ، پيروز قرار گرفتند ، و حكومتى ثابت و پايدار نصيب آنان شد ، پس زمامدار و حاكم جهانيان و سلاطين روى زمين شدند ، و مالك و فرمانرواى كسانى شدند كه قبلا بر آنها حكومت داشتند و قوانين و احكام را درباره كسانى جارى كردند كه در زمانهاى گذشته درباره خودشان اجرا مىكردند كسى قدرت درهم شكستن نيروى آنها را نداشت و هيچ كس خيال مبارزه با آنان را در سر نمىپروراند .
[ 492 ]
بهوش باشيد كه دست از ريسمان اطاعت برگرفتهايد و با تجديد رسوم جاهليت حصار محكم الهى را درهم شكستهايد و حال اين كه خداوند بر اين امت منت گذارده پيوند الفت و اتحاد را در ميان آنان محكم كرده است كه در سايه آن زندگانى كنند و به كنف حمايت آن پناهنده شوند ، اين نعمتى است كه احدى نمىتواند براى آن ارزش و بهايى تعيين كند زيرا كه از هر بهايى گرانتر و از هر امرى خطيرتر مىباشد .
و بدانيد كه شما پس از هجرت همانند اعراب باديه نشين شدهايد و بعد از دوستى و برادرى به گروههاى گوناگون تقسيم يافتهايد ، از اسلام بنامش اكتفا كرده و از ايمان جز رسم آن را نمىشناسيد .
مىگوييد آتش ، آرى ، و ننگ و عار ، نه ، گويا با اين حرف مىخواهيد اسلام را وارونه كنيد و حريم الهى را هتك كنيد ، و پيمانى را كه خداوند در زمين مرز قانون خويش قرار داده و موجب امنيّت مخلوقش ساخته است درهم شكنيد ، شما اگر به غير از اسلام پناهى برگزينيد ، كافران به نبرد با شما بر خواهند خاست . و در اين هنگام نه جبرئيل و نه ميكائيل ، و نه مهاجر و انصارى به يارى شما خواهد آمد ، و راهى جز ، زد و خورد با شمشير نخواهيد داشت ، تا اين كه خداوند ميان شما حكم كند .
مثلهاى قرآنى در مورد عذاب و كيفرهاى خداوند ، و سر گذشت كسانى كه مورد خشم او قرار گرفتهاند در اختيار شما مىباشد ، بنابراين در رفع تهديدهاى الهى به خاطر جهالت يا سستى ، در برابر خشم او ، و يا اطمينان به عدم فرو فرستادن عذابش ، كندى نورزيد ، خداوند مردم قرون پيشين را از رحمت خود دور نكرد ، مگر به علت اين كه امر به معروف و نهى از منكر را ترك كردند ، خداوند افراد سفيه را به سبب گناه و خردمندان را به دليل ترك نهى از منكر از رحمت خود بدور داشت ،
آگاه باشيد كه شما پايبندى به اسلام را از خود قطع كردهايد و حدود و قوانين اسلام را به تعطيل كشانده و احكام الهى را از بين بردهايد . »
[ 493 ]