و هذه حجتى . . . ذكرها ،
و اين كه من به اين مطلب استدلال كردم كه در بيعت گرفتن ديگران از من ، مظلوم واقع شدم ، مقصودم تو نيستى زيرا تو در اين امر دخالت نداشتى كه مورد خطاب واقع شوى بلكه منظورم ديگران هستند ، كه به من ظلم و ستم كردند و اين مقدار كه گفتم از باب نمونه ، لازم بود ، چون خواستم جواب سخنان و ادعاهاى تو را بگويم .
8 هشتمين نكته پاسخ حضرت از ادعاى معاويه درباره عثمان است كه مدعى شد امام درباره او دشمنى و فتنهانگيزى كرده است ، و با اين كه حضرت بيشتر ادعاهاى قبلى وى را رد مىكند و مىفرمايد : مربوط به تو نيست ، ولى در اين مورد تذكر مىدهد كه بايد جواب اين گفتهات را بشنوى زيرا خويشاوندى نزديك با عثمان دارى ، چون هر دو از بنى اميه بودند ، و اين گونه سخن از امام بهترين راهنماست بر آن كه بايد هر سخنى را به جايش گفت و در امورى كه مربوط به انسان نيست دخالتى نبايد كرد .
امام ( ع ) اين جا كه مىخواهد پاسخ وى را بيان كند گفته او را به خودش
[ 765 ]
برمىگرداند و بيان مىدارد كه تو خودت دشمن عثمان بودى نه من ، بلكه من به يارى او برخاستم و خودم را براى دفاع از وى آماده كردم . سپس از او مىخواهد كه از روى انصاف بيانديشد و بگويد كدام يكى بيشتر با او دشمنى كرده وسايل كشتن او را مهياتر كرده ، كسى كه به يارى او برخاست ولى او ياريش را نپذيرفت يا آن كه عثمان از او يارى خواست ولى او به ياريش برنخاست ؟