تتعصّبون لامر ما يعرف له سبب و لا علّة ،
منظور از عدم دليل در اين جا آن است كه هيچ كدام از دو دليل مذكور در عبارت قبل ، براى شما وجود ندارد ، نه دليلى كه حداقل امر را بر نادانها مشتبه سازد ، و نه علتى كه در نظر سفيهان دلچسب باشد ، و حضرت در اين عبارت هر دليلى را بطور كلى و از همه آنان نفى نفرموده است . چرا كه جهّالشان براى تعصب خود علتى داشتند و آن فخر و مباهات به انساب بود كه همين امر باعث ايجاد فتنه و فساد مىشد ، نهايت امر چون دليلشان هيچ يك از خصوصيات بالا را نداشت امام از آنها نفى دليل كرد .
امّا ابليس : امام ( ع ) پس از سرزنش كردن ياران خود كه بدون دليل منطقى با نسبهاى پوشالى خود كبر و تعصب ورزيدند ، به بيان علل و اسباب آن پرداخته و
[ 494 ]
در آغاز سرچشمه كبر و خودخواهى شيطان را ، مورد بحث قرار داده است كه وى به ماده اصلى خلقت خود باليده و جوهر وجودى خود را كه آتش است شريفتر از خاك دانسته كه ماده وجودى آدم است و گفت وجود من آتشى و كالبد تو خاكى است و حال آن كه اين امرى است فرعى و شرافت واقعى و اصلى در كيفيت آفرينش و روح انسانى آدم است ، او كه به راز نهفته در وجود آدم شناخت نداشت شرافت ريشهاى را با يك امر فرعى و مادى مقايسه كرد ، آرى نخستين قياسگر ابليس بود .
در مرتبه بعد به شرح علت گردنكشى و تعصب ثروتمندان و نادانهاى مردم رفاه طلب و سرمايهدار پرداخته است كه ايشان هم از شاگردان ابليس مىباشند اينها به سرمايهها و فرزندان كه از آثار و موارد نعمتهاى الهى مىباشند تعصب مىورزند چنان كه حق تعالى از گفتارشان حكايت مىكند : نحن « أَكْثَرُ أمْوالاً وَ أَوْلاداً [ 53 ] » ، آثار فراوانى اين نعمتها بىنيازى و رفاه طلبى است و به همين دليل اين نعمتها مايه فخر و تكبر صاحبانش بوده ،
البته بايد توجه كرد كه مطلق اموال و اولاد ، نعمت نيست بلكه نعمت از امور نسبى است و نسبت به نعمت دهنده و منعم عليه و نيز به اعتبار منافعى كه آدمى از آنها كسب مىكند نعمت خوانده مىشود ، فرق مىكند . به اين دليل اينها را مواقع نعمت گفته يعنى محلهايى كه قابليت دارند كه نعمت واقع شوند و ممكن است كه مراد از كلمه نعم اموال و اولاد باشد و مراد از مواقع ، تحقق و وقوع آنها يعنى مصدر ميمى باشد و آثار اينها ، چنان كه گفتيم سرمايهدارى و رفاه طلبى است .