اذ طفقت . . . النضال ،
براى على بن ابيطالب كه از خاندان نبوت است حال پيغمبر را بازگو مىكند و به وى خبر مىدهد كه خدا نعمتى بزرگ به آن حضرت عنايت فرموده و او را براى دين خود برگزيده و به وسيله اصحاب و يارانش او را تأييد و كمك كرده ، در صورتى كه خود حضرت و اهل بيت پيامبر سزاوارترند كه اين احوال را بگويند و ديگران را خبر دهند و اين مطلب را با ذكر دو مثال آشكار فرمود :
الف : مثل تو مانند كسى است كه خرما به سرزمين هجر حمل كند ، ريشه اين ضرب المثل آن است كه روزى مردى از هجر كه مركز خرماست ،
سرمايهاى به بصره آورد كه متاعى بخرد و از فروش آن در شهر خود سودى ببرد ، پس از فروش مال التجاره به فكر خريد كالا افتاد ، ديد ارزانتر از خرما چيزى نيست ، لذا از بصره مقدار زيادى خرما خريد و به سوى هجر حمل كرد ،
و در آن جا به اميد اين كه گران شود آن را در انبارها ذخيره كرد اما روز به روز ارزانتر شد و بالاخره خرماها در انبارها ماند تا فاسد و تباه شد و اين مسأله ضرب المثل شد براى هر كس كه كالايى را براى فروش و به دست آوردن سود ،
به جايى ببرد كه مركز و معدن آن كالا مىباشد ، تطبيق مطلب با مثال اين است كه معاويه ، گزارش و خبر را به سوى كسى برد كه او خود معدن آن خبر است و جا دارد كه او خود اين خبر را به ديگران بگويد ، هجر ، اسم آبادى و يا شهرى
[ 753 ]
است كه معروف به زياد داشتن خرما مىباشد ، آن قدر در آن جا خرما فراوان است كه بهاى پنجاه جلّه ، يك دينار مىشود ، و چون هر يك جلّه صد رطل است ، پس پنجاه جلّه ، پنج هزار رطل مىباشد [ 9 ] ، و در هيچ يك از شهرهاى ديگر اين چنين فراوانى در خرما شنيده نشده است .
نكته ادبى : هجر كه نام سرزمين و شهر است معمولا مونث است و چون اسم علم نيز هست ، غير منصرف به كار مىرود ، اما گاهى به اعتبار اين كه معناى موضع از آن قصد مىشود آن را مذكر مىآورند و به دليل اين كه يكى از دو سبب منع صرف از بين رفته ، آن را منصرف به كار مىبرند ، چنان كه در قول شاعر جر داده شده :
و خطها الخط ارقالا و قال قلى
اولّ لانادما اهجر قرى هجر
ب در مثال دوم امام ( ع ) معاويه را تشبيه به دستآموزى كرده است كه آموزنده خود را به مسابقه در تيراندازى دعوت كند ، وجه تشبيه اين جا نيز همان است كه گويا خبرى را براى كسى بازگو كند كه او خود معدن آن بوده و سزاوارتر به بازگو كردن باشد ، عوض اين كه استاد شاگرد را دعوت به مسابقه كند ، اين جا شاگرد استاد را مىآزمايد و او را دعوت به مسابقه مىكند .
[ 9 ] با توجه به اين كه رطل پيمانه عربى است به قول نفيسى در فرهنگ خود و معادل حدود دوازده اوقيه مىباشد بايد پنجهزار رطل را در دوازده ضرب كرد تا تعداد اوقيه به دست آيد و چون هر اوقيه به قول نفيسى ده مثقال است بايد تعداد مثقال را به دست آورد و چون هر سير 16 مثقال است با عمل تقسيم تعداد سير را به دست آورد و سپس عدد مانده را بر چهل تقسيم كرد تا من به دست آيد و سپس ضرب در سه كرد تا كيلو به دست آيد ،
تعداد سير 37500 16 000 600 ، تعداد مثقال 000 600 10 مثقال 6000 ، تعداد اوقيه 6000 12 اوقيه 5000 رطل تعداد كيلو 10 5 2812 3 10 5 937 تعداد من 10 5 937 40 37500 با اين محاسبه حدود سه تن خرما در هجر به يك دينار فروش مىشده است كه در مناطق ديگر به اين ارزانى نبوده است . ( ويراستار )
[ 754 ]
2 معاويه با ذكر نام عدهاى از صحابه و بيان برترى آنها بر ديگران ، با اين كه خود از آن بىبهره است ، با گوشه و كنايه مىخواهد امام ( ع ) را تحقير كند و آنان را بر آن حضرت نيز فضيلت دهد ، به اين دليل امام در جوابش فرمود :
برترى آنان به ترتيبى كه تو بيان كردى به فرضى كه درست باشد ، ربطى به تو ندارد و تو از آن بر كنارى ، زيرا تو ، نه در ، درجه و مقام آنهايى و نه سابقه اسلامى آنان را دارى ، بنابراين براى امرى دست و پا مىكنى كه به تو سودى نمىبخشد ،
اما اگر آنچه كه در فضيلت آنها گفتى نادرست باشد ، باز هم به تو ربطى ندارد و عار و ننگ آن خوارى و ذلت براى تو نمىآورد ، پس با اين دليل ، نيز ، دخالت تو ، در اين امر ، فضولى است .