سيماهم سيما الصديقين . . . ،
تا آخر صفات ، قومى كه حضرت خود را از آنها به حساب مىآورد اهل تقوا هستند ، آنان كه همّام درباره صفاتشان از وى سؤال كرد و صفاتى كه در اين خطبه ذكر كرده برخى از صفتهاى آنها مىباشد كه در همان خطبه بطور كامل بيان شده است اما در اين جا فقط ده صفت از آنها را بيان فرموده است :
1 نشانههاى آنان نشانههاى صديقان است و صديقان كسانى هستند كه در تمام گفتارها و كردارهاى خود ، صدق در اطاعت خدا را مراعات كنند ، و
[ 543 ]
علامتهاى كامل آنان را در خطبه همام شناختى .
2 سخنان ايشان سخنان ابرار و نيكان است كه عبارت از امر به معروف و نهى از منكر و ذكر هميشگى براى معبود بر حقشان مىباشد .
3 ايشان آباد كنندگان شب هستند ، كنايه از اين كه شبها را پيوسته با عبادت بسر مىبرند ، روايت شده است كه برخى از آنان هر گاه از عبادت خسته و كسل مىشد ، خود را تا صبح به ريسمانى مىآويخت ، تا نفس را عقوبت كند كه بعد از آن خسته و كسل نشود .
4 از باب استعاره آنان را برج ديدهبان در روز ، به شمار آورده است زيرا همچنان كه برج ديدهبان يا جايگاه بلندى كه آتش روى آن روشن مىكنند ، راه مادى و محسوس را براى مردم مىنماياند ، متقيان هم مردم را به راه خدا ،
راهنمايى مىكنند .
نكته بلاغى : واژه حبل را براى قرآن استعاره آورده اما در مناسبت تشبيه ،
دو احتمال وجود دارد :
الف همان طور كه ريسمان وسيله آب كشيدن از چاه و سيراب شدن است ، قرآن هم نو آموزان و كسانى را كه در آن مىانديشند در نوشيدن آب حيات جاويد كه علوم و اخلاق پسنديده و معارف حقه است كمك مىكند .
ب احتمال دوم : همچنان كه با ريسمان مىتوان از پايين به بالا رفت ،
قرآن نيز هر كس را كه به آن چنگ بزند تا از پرتگاههاى جهل و نادانى به بالاترين قلههاى عقل و سعادتمندى برسد ، كمك مىكند .
5 آنان را زنده كننده سنتهاى خدا و رسول دانسته از اين نظر كه به دستورهاى خدا و پيغمبر عمل مىكردند و به اين طريق به برقرارى و جاودانگى آن كمك مىكردند .
6 خود بزرگ بينى در آنها وجود ندارد ، و چون وجود اين صفت در آدمى
[ 544 ]
مايه پستى است ، پس عدمش باعث شرافت و فضيلت وى مىباشد .
7 در اين قوم صفت تقلّب نيست و اين نبودن ، خود فضيلتى است ، زيرا وجودش مستلزم حالتهاى ناپسندى از قبيل شهوترانى ، خيانت ، حرص ، پستى و جز اينها مىباشد .
8 آنها مفسد نيستند ، به دليل اين كه هر نوع تباهى و فسادى ، حداقل سبب ، يكى از رذايل و صفات ناپسند مىشود بنابراين ، نبودن آن مايه سعادت و كمال آدمى است ، از باب مثال زنا كردن باعث وجود صفت فجور مىشود و آدم كشى سبب وجود ظلم مىباشد و همين طور بقيه انواع گناهان و فسادها .
9 دلهايشان در باغهاى بهشت جاى دارد ، پيش از اين دانستى كه بالاترين غرفهها و درجات بهشت ، معارف الهى و جا گرفتن در مكانهاى صدق ، نزد مليك مقتدر است و اين از مقامات عارفان و اولياى صديق خداوند است .
10 بدنهايشان پيوسته در كار عمل مىباشد ، حرف واو در ، و اجسادهم ،
احتمال مىرود كه حاليه باشد يعنى دلهاى آنان در باغهاى بهشت است در حالى كه بدنهايشان مستغرق در حركات و سكنات و پيوسته مشغول عبادات و كارهاى پسنديده مىباشند « أوُلئِكَ الَّذينَ صَدَقُوا وَ أولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُوْنَ [ 75 ] » .
[ 75 ] سوره بقره ( 2 ) آيه ( 177 ) ، يعنى : ايشان كسانى هستند كه با صداقت عمل كردند و بطور قطع رستگارند .
[ 545 ]