شرح
مقتضاى ظاهر سخن آن است كه اين مرد از حضرت درخواست بخشش كرد ولى امام ( ع ) از اين كار خوددارى فرمود و براى او دليل آورد كه مال و ثروتى كه نزد او قرار دارد ملك خصوصى او نيست بلكه از بيت المال عموم مسلمانان و اندوخته آنهاست كه از طريق نبرد با كفار و با ضرب شمشير از آنان به غنيمت گرفتهاند ، و قرآن دستور داده است كه يك پنجم آن را چگونه و در چه مواردى تقسيم كنند : « وَ اعْلَمُوا اَنّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْىءٍ فَأنَّ للَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرّسُولِ وَلِذىِ الْقُرْبى وَ اليَتامى وَ المَساكينِ و أبْنِ السَّبيل [ 1 ] » ، و چهار قسمت باقيمانده سهم كسانى است كه در جنگ با كفار حضور داشتهاند ، و طريقه تقسيم اين قسمت نيز به اختلاف ذكر شده است ، شافعى گفته است كه سه قسمت به رزمندگان اسب سوار مىدهند و يك سهم به پيادگان و ابو حنيفه فتوا داده است كه به اسب سواران دو سهم و به پيادگان يك سهم و طريقه اهل بيت و امامان شيعه نيز مطابق دستور اخير است . اما اين كه حضرت آن شخص را چيزى نداد ، و او را ردّ فرمود به اين دليل است كه يا او از سهام جنگجويان طلب كرد ، در صورتى كه از ايشان نبود و يا اين كه قبل از آمدن او خمس تقسيم شده و چيزى از آن باقى نمانده بود و يا اين كه خمس به او نمىرسيد چون استحقاق نداشت ، زيرا نه از مساكين و فقيران و نه ابن السبيل و در راه مانده بوده ، و درباره سهم خدا تمام مفسّران معتقدند كه اين عنوان از باب تعظيم ذكر شده است ، نه اين كه يك قسمت به اين منظور اختصاص يابد ولى در تقسيم خمس به اختلاف ، رأى دادهاند ، بعضى بر سه قسمت و عدهاى بر چهار قسمت و گروهى كه از جمله آنها ابن عباس و قتاده و جمعى ديگر از مفسران مىباشند گفتهاند بر پنج بخش تقسيم مىشود كه دو سهم خدا و پيامبر يكى حساب شده و يكجا در اختيار
[ 1 ] سوره انفال ( 8 ) قسمتى از آيه ( 40 ) يعنى : آنچه را كه به غنيمت گرفتهايد يك پنجم آن براى خدا و پيامبر و خويشاوندان او ، و يتيمها و نيازمندان و در راه ماندگان مىباشد .
[ 206 ]
پيامبر قرار مىگيرد ، امّا آنچه از پيشوايان معصوم نقل شده ، تقسيم بر شش قسمت است به اين حساب كه دو سهم خدا و رسول ، در زمان حيات پيامبر به خود آن حضرت اختصاص دارد ولى پس از وفات ايشان ، اين دو سهم با سهم ذوى القربى ، يكجا به قائم مقام او مىرسد كه به مصرف خود و خانوادهاش از بنى هاشم برساند ، و سه بخش ديگر را هم به يتيمان و بينوايان و در راه ماندگان از سادات بدهد و اين از ويژگيهاى بنى هاشم و در حقيقت به جاى صدقات ديگرى است كه بر ايشان حرام است و به مستحقان ديگر از بقيّه مردم غير سادات مىرسد ، امّا درباره سهم پيامبر ( ص ) ، ائمه چهارگانه اهل سنت بر اين عقيدهاند كه سهم آن حضرت پس از وفاتش در امور مهمه مسلمانان و تجهيزات جنگى از قبيل سلاح و وسيله سوارى خرج و صرف مىشد ، بنابراين امام ( ع ) از اين سهم ،
هم نمىتوانست به آن مرد كمك كند و به دليل اين كه از يتيمان و ذوى القربى نبود از اين دو بخش هم محروم بود ، و از قسمتهاى ديگر هم كه ويژه مبارزان بود خود را مجاز به كمك كردن به او نمىدانست چنان كه فرمود : در اين مال اندوخته مسلمانان و دستآورد شمشيرهاى آنان است ، پس اگر تو هم در جنگ با ايشان شريك بودى در غنيمت هم با آنان شريك خواهى بود و گر نه از آن بهرهاى ندارى ، امام ( ع ) در اين سخن ، واژه فىء و غنيمت را يكى دانسته است در صورتى كه به عقيده شافعى و طبق رواياتى كه از شيعه نقل شده فىء مالى است كه از كافران بدون جنگ و مبارزه گرفته شود بر خلاف غنيمت .
گفتار امام : و الاّ . يعنى و اگر با آنان در جنگ شركت نداشتهاى ، اين شرطى است كه جزاى آن فجناة ايديهم تا آخر مىباشد يعنى چيده دست آنها براى دهان ديگران شايسته نيست . و چون به دست آوردن مبارزان و جنگجويان اموال كافران را ، شباهت به جمعآورى ميوه و چيدن از درخت دارد ، امام ( ع ) واژه
[ 207 ]
جناة را براى آن استعاره آورده كه از فصيحترين استعارهها مىباشد و همانند ضرب المثلى شده است براى شخصى كه مىخواهد در ثمره و نتيجه عملى كه ديگران انجام داده و زحمتش را كشيدهاند خود را شريك سازد . توفيق از خداست .
[ 208 ]