و لكن اللَّه سبحانه جعل رسله . . . اذى ،
پس از بيان برهان و استدلال بر اين كه چرا خداوند اولياى خود را از ثروتمندان و اهل رفاه قرار نداد به اثبات مزيتى پرداخته است كه در عوض آن محروميتها امتيازى به ايشان عطا فرموده است ، و آن عبارت از نيروى تصميم و عزم راسخ براى تبليغ رسالت مىباشد و به اين دليل آنان را اولو العزم مىگويند كه عزم خود را جزم مىكنند و با كمال قدرت در برابر آزار مخالفان مقاومت مىكنند مىجنگند و مىكوشند تا دين خدا را به حاكميت بنشانند هر چند در ظاهر جزء مستضعفان و اهل مسكنت و قناعت مىباشند و با گرسنگى و برهنگى مىسازند .
در متن عبارت ، امام ( ع ) مىفرمايد : خدا به اولياى خود ارادهاى قوى و ظاهرى ضعيف و فقير داد امّا با قناعتى كه قلبها و چشمها را پر از بىنيازى مىكرد صفت پر كردن كه براى قناعت آورده است به اين اعتبار است كه قناعت آن چنان آنان را بلند طبع و بىنياز مىكند كه هيچ توجهى به تمتّعات دنيا نشان نمىدهند و گويا چشم و دلشان پر شده و جايى براى كالاهاى دنيا ندارد كه مورد طلب و درخواست واقع شود ، و نيز اين ويژگى را براى فقر و بينوايى هم آورده است ، و اين بدان علت است كه گرسنگى زياد باعث ناتوانى و آزار چشم و گوش مىشود و گويا آن چنان چشمها و گوشهاى مردان خدا را فرا گرفته است كه پر شده و جا براى چيز ديگرى در آن پيدا نمىشود و تمام اينها آدمى را مستعدّ وصول به كمال مىكند زيرا كه بارها گفته شده است كه شكمبارگى هوشيارى را
[ 45 ] و تالى آن از لسقط البلاء تا معانيها مىباشد ، پس نتيجه آن است كه اگر به اراده خداوند اين امور به انبيا تعلق مىگرفت ، وقوع تمام اين مفاسد لازم مىآمد سپس كلام را به استثناء نقيض تالى اين نتيجه براى استثناء نقيض مقدم آن ارجاع داد ، و نقيض تالى آن است كه اين مفاسد وجود نداشته و سزاوار بوجود آمدن نيز نمىباشد ،
پس به آنها اين امور را اراده نكرده است .
[ 471 ]
از بين مىبرد و سنگدلى مىآورد و ترحّم و نازكدلى را زايل مىكند و باعث امراض اخلاقى و جسمانى مىشود كه دارويى جز فقر و گرسنگى آن را درمان نمىكند ، قناعت صفتى است كه از متفرعات خصلت پسنديده عفت و پاكدامنى مىباشد .