و انما . . . تولّى ،
اين عبارت كبراى قياس را تقرير كرده و حق شورا و اجماع را در انحصار مهاجران و انصار قرار داده است به دليل اين كه ايشان اهل حلّ و عقد امت محمد ( ص ) مىباشند ، پس اگر بر مسألهاى از احكام الهى اتفاق كلمه داشته باشند ، چنان كه بر بيعت با آن حضرت متحد شدند و او را امام ناميدند ، چنين اتحادى اجماع بر حق و مرضىّ خداوند و راه مومنان است كه پيروى از آن ، واجب مىباشد ، بنابراين اگر كسى به مخالفت با آنان برخيزد ، و با متهم كردن ايشان يا تهمت زدن به كسانى كه با او بيعت كردهاند ، و يا با ايجاد بدعت در دين ، از مسير مسلمانان خارج شود ، مردم مسلمان او را به راه حق باز مىگردانند ، و اگر از
[ 601 ]
اين امر سرپيچى كند ، و راه غير مؤمنان را ادامه دهد ، با وى به جنگ پردازند ، تا به راه حق بازگردد ، و گرنه خداوند ، او را به خود واگذارد و بالاخره آتش دوزخ را به وى بچشاند ، و چه بد سرانجامى است جهنم ، ( نمونه كامل معاويه است كه از مسير مسلمانان خارج شد و امام على ( ع ) را به دست داشتن در قتل عثمان و نسبتهاى نارواى ديگر متهم كرد ، و ديگر مخالفت اصحاب جنگ جمل و بدعتى كه در نقض بيعت با آن حضرت به وجود آوردند . ) سرانجام معاويه را سوگند مىدهد كه اگر با ديده عقل بنگرد و از هوا و هوس چشم بپوشد او را بىگناهترين فرد در قتل عثمان خواهد يافت ، زيرا آن حضرت هنگام كشته شدن عثمان در خانه خود قرار داشت و از واقعه بر كنار بود ، البته اين كنارهگيرى امام ( ع ) پس از آن بود كه مدت مديدى با دست و زبان از او دفاع مىكرد ، و هم عثمان را نصيحت مىكرد و هم از مردم مىخواست دست از آزار وى بردارند و چون ديگر سعى و كوشش خود را بىنتيجه ديد ،
دست برداشت و به خانه خود پناه برد .