شرح
امام ( ع ) در اين فصل از خطبه قاصعه به جهانيان گوشزد مىفرمايد كه جنگش با اين گروه از مردم به فرمان خدا بوده است كه از زبان پيامبر صادر شده است فرمان خدا يا قرآن است و يا سنت ، اما قرآن اين است : « فَإنْ بَغَتْ
[ 523 ]
إحديُهما عَلَى الأخْرى فَقاتِلُوا الَّتى تَبْغى حتّى تَفِىء إلى أمْرِ اللَّه [ 67 ] » و اما سنت كه آن هم در حقيقت فرمان خداست ، اين است كه پيامبر فرمود يا على بزودى پس از من با اين سه گروه خواهى جنگيد : ناكثين ، قاسطين و مارقين ، ناكثين اهل جنگ جمل بودند ، زيرا بيعتى را كه با حضرت بسته بودند شكستند و قاسطين يعنى متجاوزان و ستمگران اهل شام ، پيروان معاويه و حاضر شدگان در جنگ صفين بودند ، و مارقين هم شامل خوارج نهروان مىشود بايد توجه داشت كه بر هر سه گروه ستمكارى صدق مىكند و همچنين قاسطين چون همهشان از صراط مستقيم عدالت بيرون شده و به ظلم و جور ، رو آورده بودند .
و ليكن اين كه هر گروه را به اسمى نامگذارى كردهاند ، صرفا عرف و اصطلاح شرعى مىباشد و اما دليل نامگذارى خوارج به مارقين گفتار پيامبر اكرم است كه درباره ذو الثّديه فرمود : از اصل و نسب اين مرد ، قومى برمىخيزند كه از دين خارج مىشوند چنان كه تير از هدف انحراف مىيابد و ما اين حديث را در گذشته ذكر كردهايم .
واژه ضئضىء ، به معناى اصل و ريشه است . و اين مطلب كه خبر از آينده است از علامتهاى پيامبرى رسول خدا مىباشد ، و اين كه امام ( ع ) مىفرمايد : با قاسطين جنگيدم و مارقين را شكست دادم اين سخن دليل بر آن است كه اين خطبه در آخر خلافت وى و پس از جنگهاى صفين و نهروان ايراد شده است .
مراد حضرت از شيطان ردهه همان ذو الثديه است كه از خوارج مىباشد ،
زيرا در حديث وارد است كه پيغمبر اكرم در مورد او فرمود : شيطان در چاله افتاده ،
[ 67 ] سوره حجرات ( 49 ) قسمتى از آيه ( 8 ) يعنى : . . . و اگر يكى از دو طايفه بر ديگرى ستم كند پس با آن كه ستم مىكند بجنگيد تا بازگشت به فرمان خدا كند .
[ 524 ]
كه مردى از قبيله بجيله از او مىترسد و به اعتبار اين كه گمراه و گمراه كننده است وى را شيطان ناميد ، و اما اين كه او را به گودال نسبت داد به اين دليل است كه وقتى امام در ميان كشتهها به جستجويش پرداخت وى را در ميان گودالى يافت كه بر اثر ريزش آب حفر شده بود ، و چون پيامبر قبلا از چگونگى قتل وى خبر داشت لذا او را چنين توصيف فرمود ، و از زيد بن رويم نقل شده است كه امير المؤمنين در جنگ نهروان به من فرمود : امروز چهار هزار نفر از خوارج كشته مىشوند كه يكى از ايشان ذو الثديه است ، و وقتى كه تمام خوارج را به قتل رساند در صدد برآمد كه جسد ذو الثديه را بيابد ، ممكن نشد و چون از جستجوى آن خسته شده بود به من دستور داد چهار هزار قطعه از نى آماده كنم ، و خودش سوار بر قاطر مخصوص پيامبر شد پشت سر من مىآمد و به من گفت روى هر كدام از كشتگان يك قطعه از نى بگذار مردم نظاره مىكردند من كارم را به آخر رساندم جسدها تمام شد اما يكى از تكههاى نى در دست من باقى ماند ، رو به آن حضرت كردم ديدم چهرهاش درهم شد و با خود مىگفت : به خدا سوگند دروغ نگفتهام و دروغ به من گفته نشده ، در اين حال از گودالى كه جاى ريزش آب بود صداى شرشر آب شنيده شد ، به من فرمود : آن جا را دقت كن ، موقعى كه خوب نگاه كردم ديدم يكى از كشتهها در آب فرو رفته ، پايش به دستم آمد آن را كشيدم و گفتم اين پاى آدمى است حضرت زود از مركب پياده شد ، پاى ديگرش را گرفت و دو نفرى او را به بيرون گودال كشانديم معلوم شد كه اوست ، اين جا بود كه صداى تكبيرش بلند شد و به سجده افتاد و مردمى كه حاضر بودند نيز تكبير گفتند و به سجده افتادند .
منظور از واژه صعقه حالت غشوه و مرگى است كه در اثر شمشير وى بر ذو الثديه عارض شد و لازمه آن لرزش و حركات سينه و ضربان قلب او بود كه شنيدن آن را بيان فرموده است و بعضى گفتهاند مراد صاعقه و صيحه عذاب
[ 525 ]
است زيرا روايت شده است كه وقتى على ( ع ) در مقابل دشمنان قرار گرفت فريادى چنان هول انگيز سر داد كه همه ترسيدند و ذو الثديه از شدت ترس فرار كرد و ناپديد شد تا بالاخره جسدش را در ميان آن گودال يافتند ، بعضى ديگر از شارحان احتمال دادهاند كه مقصود از شيطان همان ابليس مشهور است چنان كه در خطبه اول شرح كرديم ، كه همان قوه و هميّه است و به خاطر مشابهت لفظ ردهه را كه حفرهاى در دامنه كوه است به منظور استعاره از قسمت ميانى دماغ كه جايگاه قوه مذكور است ، آورده و گاهى در اصطلاح اهل تجريد و معنويت از دماغ و قواى آن تعبير به جبل و از شياطين گاهى به جن و گاهى به ملائكه مىشود و چون پيامبران و اولياى خدا بعضى اوقات امور معنوى و حقايق مجرد از ماده از قبيل فرشتگان ، جن و شياطين را با كمك نيرويى كه بر ايشان حاصل شده ،
به صورت محسوس در مىيابند كه اين مطلب در مقدمات كتاب بيان شده و در آينده نيز به آن اشاره خواهيم كرد بنابراين مىتوان گفت كه امام ( ع ) شيطان واقعى را با صورت محسوس كه داراى قفسه سينه و قلب بوده ، مشاهده كرده و چون داراى مقام عصمت بود پيروزى بر شيطان و رانده شدن و بيچارگى وى را مشاهده مىكرد لذا از پيشگاه خداوند توانا صيحه عذاب آورى را مىشنيد كه بر شيطان وارد شده و در اثر آن صداى ضربان قلب و حركتهاى سينه وى را شنيد همچنان كه نالههاى او را مىشنيد كه بقيه سخنان حضرت حكايت از اين معنا دارد .
منظور امام از بقيه اهل بغى معاويه و واماندگان از لشكر شامند در مقابل جنگ با آن حضرت كه فريبكارى را پيشه كردند و آن حكميّت خائنانه را بر قرار ساختند و اين كه فرمود اگر خدا رخصت دهد كه به جانب آنها برگردد بر آنان غلبه خواهد كرد و زندگيشان واژگونه مىشود ، از باب اطمينان به وعدهاى بود كه خداى سبحان بطور كلى داده است كه هر كس مورد تجاوز و ستم واقع
[ 526 ]
شود او را يارى خواهد كرد [ 68 ] و آيه شريفه « يا ايها الناس انما بغيكم على انفسكم » [ 69 ] و نيز آيه ديگر كه مىفرمايد « إنْ تَنَضْرُو اللَّه يَنْصُرْكُمْ [ 70 ] » و جز اينها . . .