فلا تثنوا علىّ بجميل ثناء . . . من امضائها ،
پس از آن كه در جمله قبل مرد ثناگو را ، به علت اين كه دل آزرده نشود ، معذور دانست ، در اين عبارت تكليف را روشن كرده و اصل مقصود را بيان فرموده است كه : درست است كه معمول چنين و ليكن مرا از اين قاعده مستثنا كنيد و اگر چه مىبينيد كه بسيار در راه حق مىكوشم مرا ثنا نگوييد و ستايش نكنيد . چرا كه من در حقيقت وظيفه خود را در برابر خدا و شما مردم كه بر گردنم باقى است و تاكنون از عهده آن بر نيامدهام ، انجام مىدهم . وظيفه الهى من عبارت است از سپاس نعمتهاى او و بجا آوردن كارهاى واجب ، و وظيفه مردمى من راهنمايى و هدايت شما به سوى حقيقت و بهترين راه و عمل بر طبق آن است .
توضيح مترجم : ( اين معنى كه گذشت بر تقديرى است كه عبارت متن من التقيّه باشد چنان كه در نسخه شرح ابن ابى الحديد ، و خويى و فيض الاسلام چنين است ) ولى بر طبق نسخهاى كه از خط مرحوم سيد رضى نقل شده كه متن اين نسخه نيز چنين است معناى آن چنين مىشود : اگر در عبادت خدا مىكوشم و براى راهنمايى شما جديت دارم فقط به علت توجّه به خدا و حقانيّت ذات بارى تعالى است و موقعى كه چنين باشد چگونه در مقابل عبادات و اعمال خود
[ 89 ]
استحقاق ستايش و تمجيد داشته باشم . اين طرز بيان امام حاكى از كمال تواضع اوست و درسى است كه تا چه حدّ بايد انسان در پيشگاه حق تعالى اخلاص داشته باشد و دل را از دوستى باطل و ميل به آن باز دارد و نيز از خصوصيات آن حضرت است كه خدا را فقط براى خدا عبادت مىكرد و توجّهى به غير نداشت ، نه ترسى از غير او داشت و نه طمعى .