53 يحب و يرضى من غير رقّه ،
در خداوند دوستى و خشنودى وجود دارد اما نه اين كه تحت تأثير واقع شود و رقّت و نرم دلى داشته باشد ، محبت از خداوند ، بطور كلى همان اراده اوست كه منشأ فعل وى مىباشد ، و محبّت خداوند نسبت به بندگان همان اراده ثواب و دادن خير و به كمال رساندن آنهاست ،
و محبت از بنده ارادهاى است كه بر حسب تصور كمال و نقص سود و زيان و لذّت آن كار رشدّ و ضعف مىيابد ، و محبت بنده نسبت به خداوند آن است كه تصميم بر اطاعت از دستور خداوند بگيرد .
معناى رضا هم نزديك به محبت است و مىتوان گفت اعم از آن است به دليل آن كه هر محبتى از محبوبش خشنود مىباشد اما عكس آن عموميّت ندارد ،
امّا ، رضايت خدا از بندهاش علم اوست به اين كه بنده او را عبادت ، و اثرش را اطاعت مىكند و رضايت بنده عبارت از آرامش نفس اوست در هنگامى كه تمام امور را بر وفق مراد خويش مىانگارد .
با توجه به اين كه پيدايش دو صفت حب و رضا در انسان مستلزم رقّت قلب و تأثرات روحى است كه از تصور امورى كه انگيزه محبت و ميل به محبوب
[ 301 ]
شده ، و از توجه به اسباب خشنودى از محبوب از او حاصل مىشود و از طرفى خداوند متعال بكلى از تاثرات و اين گونه عوارض بدور مىباشد به اين علت محبّت و رضاى از طرف خدا را به « غير رقّة » مقيد كرده است يعنى محبت و رضاى خدا موجب تأثير و تأثر در ذات حق تعالى نيست .