انّ محمدا . . . و منيته اخرت ،
در اين عبارت امام ( ع ) برترى خود و خانوادهاش را بر ديگران شرح مىدهد ، و مدعاى خود را مبنى بر افضليّت و برترى خويش در اين جمله اثبات مىفرمايد كه شرح مطلب از اين قرار است ، ما خانواده ، نخستين كسانى بوديم كه به خدا ايمان آورديم و او را عبادت كرديم و آنچه را پيامبر آورده بود پذيرفتيم ، خدا را پرستيديم و بر بلاياى او صبر كرديم و همراه پيامبر ، عليه دشمنان جنگيديم و همين حالات دليل بر افضليت ما بر ديگران است . ما نيز در گذشته اشاره داشتيم بر اين كه آن حضرت و خديجه و سابقين ديگر از مسلمانان كه در همان اوايل به آنها پيوستند اولين افرادى بودند كه همراه پيغمبر اكرم خدا را عبادت كردند و سالها در مخفيگاههاى مكه بطور پنهانى به عبادت خدا به سر بردند در حالى كه كفار و مشركين در اذيت و آزار آنان كوشش داشتند ، و گفته شده است كه مشركان قريش هنگامى كه حضرت رسول پيامبرى خود را اظهار كرد به نكوهش او برنخاستند اما همين كه به سبّ خدايان دروغينشان پرداخت به سرزنش و نكوهش او برخاستند و در اذيت و آزار وى زيادهروى كردند تا آن جا كه كودكان خود را بر او شوراندند و آنان با سنگ بر او مىزدند كه پاهايش را خونآلود كردند ، و به آزار شديد مسلمانان پرداختند تا آن كه پيغمبر اكرم دستور داد براى فرار از آزار به طرف حبشه مهاجرت كنند ، يازده مرد از مسلمانان به آن جا رفتند كه از جمله آنها عثمان بن عفّان ، زبير ، عبد الرحمان بن عوف و عبد اللَّه مسعود بودند ، آنها رفتند و كفار قريش هم در تعقيب آنها شتافتند ولى نتوانستند ايشان را دستگير كنند ، پيش نجاشى پادشاه حبشه رفتند ، و از او خواستند كه مسلمانان مهاجر را به ايشان
[ 621 ]
تحويل دهد اما او از اين كار خوددارى كرد ، به اين طريق پيوسته كفار به آزار پيغمبر خدا مشغول بودند و براى از ميان برداشتن آن حضرت چارهجويى مىكردند ، احمد حنبل در مسندش از ابن عباس نقل كرده است كه گفت :
گروهى از قريش در حرم خداوند در حجر اسماعيل گردهم آمدند و به لات و عزّا و سوّمين معبودشان منات ، سوگند ياد كردند كه هر جا محمد ( ص ) را ببينند يكپارچه و متحد بر سر او بريزند و تا وى را نكشند از هم جدا نشوند ، ابن عباس گفت ، حضرت فاطمه كه از اين قضيه آگاه شد خدمت حضرت آمد و به او اطلاع داد و گفت : پدر جان اين دشمنان هر جا تو را ببينند خواهند كشت و هر كدام قسمتى از ديه قتلت را به گردن خواهد گرفت ، پيغمبر خدا فرمود :
دخترم آبى حاضر كن تا وضو بگيرم ، آنگاه وضو گرفت و داخل مسجد الحرام شد ، كفار كه در كنار كعبه بودند چشمهاى خود را بستند و گفتند : او همين است اما هيچ كدام به طرف او برنخاست ، پس پيامبر جلو آمد و بالاى سر آنان ايستاد ، و كفى از خاك گرفت . و روى آنان پاشيد و گفت : تباه باد اين چهرهها و بر صورت هر كدام كه از اين خاك ريخت ، در جنگ بدر با حالت كفر به قتل رسيد ، آرى اين است معناى گفتار امام : فاراد قومنا اهلاك نبيّنا و اجتياح اصلنا . . . نار الحرب .