عبارت : فان كان و لا بدّ . . .
يعنى اگر بايد و ناگزير از داورى هستم .
امام ( ع ) درباره امرؤ القيس نظر داد ، چون او برخلاف ديگران در بيشترين حالات خود شعر نيكو مىسرود همان طورى كه در روايت ديگرى از امام ( ع ) رسيده است كه ابوالاسود از آن بزرگوار درباره بهترين شاعر عرب پرسيد ، فرمود : اگر اينان را در يك جهت و هدفى بسنجند ، بهترين آنها را مىشناسيم ، امّا اگر معيار يكى نباشد ، پس آن كه نه از روى شوق و نه تنها از روى ترس شعر خوب مىگفت ،
پادشاه گمراه [ امرؤا القيس ] است . او را « ضلّيل » گفتهاند به دليل گمراهى زياد ، و شدّت گمراهى ، و بعضى گفتهاند : از آن جهت كه وى در آخر عمرش نصرانى شد ، و بعضى گفتهاند : به دليل پرده درى زياد ، و اظهار فسق و فجور ، چنان كه در شعرش پيداست .
از متنّبى نقل كردهاند : امرؤالقيس شتر را ، هم دوشيد و هم سوار شد ، و هم قسمت خوب گوشت آن را برداشت ، و لبيد ، جگر و دل و قلوه آن را سهم برد و استخوانها و فضولاتش ماند ، ما [ شاعران ديگر ] آنها را بين خود تقسيم كرديم . از لبيد [ 106 ] بن ربيعه پرسيدند : بهترين شاعر عرب كيست ؟ گفت : پادشاه بسيار گمراه [ امرؤالقيس ] ، گفتند : بعد از آن چه كسى ؟ گفت : جوانى كم شعر يعنى
[ 106 ] يكى از شعراى معلّقات سبع ، و از قبيله بنى عامر است ( 560 661 ) كه پس از اسلام آوردن به كوفه رفت و تا پايان عمر آنجا ماند ، ديوانى دارد ، كه به چاپ رسيده ، و مطلع آن چنين است : عفت الدّيار محلها و مقامها بمنى تأبّد غولها فرجامها . اعلام المنجد م .
[ 777 ]
طرفه [ 107 ] ، پرسيدند : بعد از او چه كسى ؟ گفت : پيرمرد ، ابو عقيل ، يعنى خودش .