سوّم : او را متوجه ساخته است كه رانده مرگ است ،
لفظ الطّريد ( رانده شده ) را عاريه آورده است از او از نظر شباهت او به شكارى كه درنده و غير درنده او را به گوشهاى مىراند . آنگاه مرگ را معرفى كرده است به اين ترتيب كه هيچ كس نمىتواند با فرار از دست مرگ نجات يابد و ناگزير مرگ او را در مىيابد تا او را هشدار دهد و او را به وسيله اطاعتش آماده مرگ سازد ، اطاعتى كه باعث مقاومت در برابر ترس و بيمها و سختيهاى مرگ شود . از اينرو فرموده است : از مرگ بترس . . . تا كلمه نفسك ( خودت را ) يعنى : بر حال گناه باقى ماندنت در حالى كه با خود مىگفتى از آن توبه مىكنم ناگهان مرگ تو را دريابد و بين تو و انديشهات فاصله اندازد .
و كلمه يحول عطف است بر يدركك و اذا حرف مفاجاة است .