شرح
امام ( ع ) نامه را با شرح حال پيامبر ( ص ) آغاز كرده است كه او بيم دهنده همه مردم جهان به مجازات سخت الهى ، و گواه بر پيامبران بود كه اينان از طرف خدا فرستاده شدهاند و در اين جهت آنها را تصديق و تاييد مىكرد . و بعد از آن به شرح حال مسلمانان كه در امر خلافت به كشمكش و نزاع با يكديگر پرداختند ،
و كم كم به شرح حال خود با مردم پرداخته ، به عنوان گله و شكايت از منحرف ساختن امر خلافت از وى با اين كه او بدان سزاوارتر بود ، و هجوم بر بيعت با فلان فلان كنايه از ابوبكر است و خوددارى از اقدام براى به دست آوردن حكومت تا زمان ابى بكر كه به ارتداد مردم از اسلام و طمع بستن بنى اميّه به نابودى دين انجاميد . آنگاه به شرح حال خود از بيمناك بودنش بر اسلام و مسلمين پرداخته كه مبادا رخنه در اسلام بيفتد و يا بناى اسلام ويران گردد ، در نتيجه غم و مصيبت او درباره ويرانى اساس ديانت بيشتر از دست نيافتن به حكومت كوتاه مدتى باشد كه نتيجهاش اصلاح فروع و جزئيات دين است ، و نابودى حكومت را به نابودى سراب و از هم پاشيدن ابرها تشبيه كرده است . وجه شبه ، سرعت زوال ، و بىثباتى آن است چنان كه حقيقت سراب ، وجود ابر ، بىثبات و ناپايدار است . و ارتداد بعضى از مردم را جلوتر ذكر كرده است به منظور اين كه برترى خود در اسلام را بيان كند ، از اينرو به دنبال آن داستان قيام خود را در ميان آن حوادثى نقل كرده است كه جنگهايى تا سرحدّ نابود شدن باطل و برقرارى و گسترش دين ، اتّفاق افتاد . سپس سوگند ياد كرده است كه اگر او تنهايى با سپاه معاويه در حالى كه آنان تمام زمين را پر كرده باشند ، روبرو شود ، از آنها باكى نداشته و نمىترسد ، و اين نترسيدنش به خاطر دو چيز است :
1 آگاهى و يقين بر اين كه آنان در گمراهىاند و او بر هدايت .
[ 339 ]
2 علاقه و دلبستگىاش به ديدار پروردگار و انتظار و اميدوارىاش به اجر و ثواب او .
و اين دو مطلب به منزله دو قياس مضمرى هستند كه كبراى مقدر آنها چنين است : و هر كس كه چنان باشد ، نبايد از آنها بترسد و بيمناك باشد .