و جمله : اجتمع به اقوام صفت براى منزل است ،
يعنى : اين جايگاهى كه از امر خلافت دارم كه گروههايى با من همفكر و همانديشه شدند ، امّا هواى نفس و افكارشان آنان را به خودپسندى كشاند و كار را تباه كردند ، و من زخم آنها را معالجه مىكنم . و كلمه : قرح استعاره است از اين كه اجتماع آنان بر حكميّت سبب خرابى وضع وى شده است . و لفظ مداواة استعاره براى كوشش وى در اصلاح آنان است . و بعضى ، ادارى ، نقل كردهاند . و هم چنين كلمه علق استعاره براى ترس از نابسامانى كار آنان نسبت به امام ( ع ) است .
و عبارت : و ليس رجل احرص منه على الفة امّة محمد ( ص ) يعنى نسبت به هدف مورد نظر كسى علاقهمندتر از امام ( ع ) وجود ندارد .
[ 399 ]
و جمله : فاعلم ، معترضه خوبى ميان كلمه ليس و خبر آن است ، و كلمه رجل ، هر چند كه مفرد نكرده است ، چون در سياق نفى است همان طورى كه در اصول فقه ثابت شده افاده عموم مىكند .
آنگاه امام ( ع ) اعلام كرده است كه آنچه را كه از شرط صلح مطابق آنچه كه پيش آمده است بر اساس تعهدى كه كرده ، بزودى وفا خواهد كرد و اشعرى را بر نگون بختى تهديد كرده است در صورتى كه از وضع مناسبى كه هنگام جدايى از وى داشته يعنى پايبندى به داورى كتاب خدا و رويگردانى از هواى نفس ، و دورى از فريب همدمى بدكاران ، دگرگون شود . و نگون بخت را امام ( ع ) به كسى تفسير كرده است كه از سود عقل و تجربهاش بهره نگيرد ، بدين وسيله اشاره دارد بر اين كه اگر او گول بخورد و يا به سمت ديگرى تغيير جهت دهد ، خود را از بهره عقل و پيشينه تجربهاش محروم ساخته و در نتيجه پيوسته نگونبخت ساخته است .
آنگاه به ابو موسى هشدار داده است كه او [ امام ( ع ) ] از سخن بيهوده ، و از تباه ساختن كارى كه خداوند اصلاح كرده است يعنى امر دين ، بيزار است ، تا بدان وسيله از خشم امام ( ع ) برحذر شده و به درستى و راستى و حفظ جانب خدايى درباره او پايبند گردد ، و اين مطلب را با سخنى ديگر تأكيد فرموده است :
فدع ما لا تعرف ، يعنى در داورى نسبت به اين قضيه و ايجاد شبهه خوددارى كن .
و مقصود امام ( ع ) از عبارت : فانّ شرار الناس ، عمرو بن عاص و امثال اوست كه با القاى وسوسهها و شبهات دروغين يعنى همان سخنان ناپسند به جانب او مىشتابند .
[ 400 ]