ترجمه
« اين نامه از بنده خدا ، على امير المؤمنين ، به گروهى كه به خاطر خدا خشمگين شدند ، آنگاه كه روى زمين معصيت و نافرمانى خدا به عمل آمد ، و حقّ او ناديده گرفته شد ، در نتيجه ، ظلم و ستم بر سر نيكوكار و بدكار ، و حاضر و مسافر خيمه زد ، تا آنجا كه نه كار نيكى بود كه روآوردن بدان باعث دلخوشى شود و نه كار زشتى بود كه از آن منع كنند .
امّا بعد ، يكى از بندگان خدا را نزد شما فرستادم ، كه در اوقات ترسناك خوابش نربايد ، و به هنگام بيم از دشمن ، هراسى به دل راه ندهد ، نسبت به تبهكاران از آتش سوزانتر است ، او مالك پسر حارث برادر مذحج ، است . پس به سخن او گوش فرا دهيد ، و فرمان او را تا آنجا كه مطابق حق است اطاعت كنيد ،
زيرا او شمشيرى از شمشيرهاى خداست كه هرگز كند نگردد ، و ضربتش بىاثر نماند ، بنابر اين اگر به شما فرمان حركت داد ، حركت كنيد ، و اگر فرمان ايست داد بايستيد ، چه او ، اقدام نمىكند و بر نمىگردد ، تأخير نمىاندازد ، و پيشروى نمىكند ،
مگر با فرمان من .
شما را به داشتن چون او ، بر خود مقدّم داشتم ، از آنرو كه او خيرخواه شما و در كوبيدن بر دهان دشمنتان پايدار مىباشد » .