شرح
مىگويم ( ابن ميثم ) : احتسبت كذا عند اللّه ، يعنى از او درخواست اجر و مزد مىكنم الحسبة ، به كسر حاء يعنى اجر و مزد .
الشّهادة : كشته شدن در راه خدا . استشهد : گويا او نزد خدا حضور يافته است . محور و هدف اين نامه چند مطلب است :
اوّل : اطلاع دادن به ابن عباس ، از تصرّف مصر به وسيله سپاه معاويه .
دوم : خبر دادن به ابن عباس از كشته شدن محمد بن ابى بكر ، تا او نيز در اندوه اين سوگ با امام شريك باشد ، و ابراز ستايش در ضمن اظهار غم و اندوه نسبت به او . واژههاى ولدا ، عاملا ، سيفا و ركنا همگى نقش حال را دارند ، و ناميدن او [ محمد ] به عنوان فرزند به اعتبار تربيت وى در دامن خود همچون فرزند خود از باب مجاز است ، توضيح آن كه وى ربيب امام ( پسر همسرش ) بود ، مادرش اسماء دختر عميس خثعمىّ بود ، كه قبلا همسر جعفر بن ابى طالب بود ، و با او به حبشه مهاجرت كرد ، و در حبشه ، محمّد ، عون و عبد اللّه از او به دنيا آمدند ، و پس از اين كه جعفر به شهادت رسيد ، ابوبكر با وى ازدواج كرد ، و اين محمد از او به دنيا آمد . هنگامى كه همسرش ابوبكر از دنيا رفت ، على ( ع ) او را به همسرى گرفت و از او يحيى بن على به دنيا آمد . كلمه : سيف ( شمشير ) را به اعتبار نابود ساختن و حمله كردن او بر دشمن استعاره از وى آورده است . و با استعمال لفظ قاطع ( برّان ) ، و همچنين كلمه : ركن ( ستون ) ، صنعت ترشيح به كار برده است ، از آن رو كه در پيشامدها به او مراجعه مىكرد و بدان وسيله گرفتارى را برطرف مىساخت . و كلمه : دافعا ( برطرف كننده ) ، نيز از باب ترشيح است .
سوم : اطّلاع دادن به ابن عبّاس از وضع خود با مردم به عنوان شكوه و گله از ايشان ، زيرا آن بزرگوار ، آنان را به پيوستن بر محمد بن ابى بكر و يارى او ترغيب كرد ولى آنها گوش ندادند ، و نيز به دليل و سبب كوتاهى كردن هر كدام از آنها
[ 122 ]
اشاره فرموده است .
براستى ، وضع امام ( ع ) با مردم همانند پيامبر خدا ( ص ) با قوم خود بود ،
كه بعضى با بىميلى [ به يارى پيامبر ] مىآمدند به طورى كه گويى به چشم خود مىبينند كه به طرف مرگ برده مىشوند [ 1 ] و بعضى بهانههاى دروغين مىآوردند همچون كسانى كه مىگفتند : اگر قدرت بر كارزار داشتيم به همراه شما بيرون مىآمديم ، آنان خود را به هلاكت مىاندازند ، در صورتى كه خداوند آگاه است كه آنها دروغ مىگويند [ 2 ] . هر كس حالات و تاريخ زندگانى اين دو بزرگوار را تا وقتى كه از دنيا رفتند مورد بررسى قرار دهد ، جهت همگونى بين آن دو تن در بيشتر حالات برايش ثابت مىگردد ، اين بخش از سخن امام ( ع ) مطابق دريافت وى از آن مردم مربوط به آنهاست .
چهارم : درخواست نجات هر چه زودتر از دست آنها از پيشگاه خداوند متعال ، در اين جا نيز ، اين درخواست به عنوان گله و شكوه است ، و همچنين امام به انگيزه توقّف خود با اين حالت در بين آن مردم اشاره دارد ، يعنى آرزوى شهادت و آماده بودن براى مرگ به هنگام روبهرو شدن با دشمن ، كه اگر چنين نبود از ايشان فاصله مىگرفت . توفيق از جانب خداست .
[ 1 ] اشاره به آيه مباركه ( 6 ) از سوره انفال ( 8 ) است .
[ 2 ] اشاره به آيه مباركه ( 42 ) از سوره توبه ( 9 ) دارد .
[ 123 ]