شرح
سيد رضى مىگويد : اين منذر همان كسى است كه امير مؤمنان ( ع ) درباره او فرموده است : به دو سمت خود زياد نگاه مىكند ، و در دو برد يمانى خود با تكبّر راه مىرود و غبار كفشش را با فوت كردن مىزدايد .
محور سخن اين نامه سرزنش وى به خاطر خيانتش مىباشد . علت فريب خوردن خود را كه همان مقايسه با درستى پدرش جارود عبدى بيان كرده است ، در اين جهت كه او هم راه درست پدرش را پى مىگيرد . آنگاه چهار مورد جدايى وى از پدرش را به طور مشخص ، خاطرنشان كرده است :
1 پيروى او از هواى نفسش در هر چيزى كه او را رهنمود باشد .
2 غفلت او از اعمال شايسته كه براى عالم آخرتش اهميّت دارد .
3 دنيايش را بدانچه كه باعث ويرانى خانه آخرت است ، يعنى استفاده از مال حرام ، آباد مىسازد .
4 به بهاى گسستن از دينش با خويشان خود مىپيوندد .
در هر دو جمله همسان ، رعايت سجع را فرموده است . آنگاه شروع به سرزنش و حكم به كاستى و حقارت وى نموده است ، بدين ترتيب كه اگر آنچه را به وى نسبت دادهاند . راست باشد ، شتر اهل او ، و بند كفشش بر او رجحان دارند . و اين شتر اهل از جمله چيزهايى است كه در خوارى و پستى ضرب المثل است ، و اصل اين مثل به طورى كه نقل كردهاند . آن است كه شترى از آن پدر قبيلهاى بود ، به ارث به افراد قبيله رسيد ، هر كدام از آنها افسار آن را به راه مقصود خودش مىكشيد و از آن استفاده مىكرد ، و اين حيوان ذليل و خوار دست آنها بود . سپس در زمينه توبيخ و سرزنش نسبت به هر كس كه ويژگى او را داشته باشد ،
[ 382 ]
چنين حكم كرده است كه او براى تصدّى كارى كه مورد نظر والى است ،
شايستگى ندارد . و در هر چهار جمله همسان سجع متوازى را رعايت كرده است ، كلمات : قدر ، در برابر ، امر ، و خيانت در مقابل امانت ، آمده است ، و اين كه امام ( ع ) فرموده است : « يا در امانت شركت دهند » از آن جهت است كه خلفاء از طرف خداوند در روى زمين امينند ، بنابر اين آنان به هر كسى كه از طرف خود سرپرستى جايى را واگذار مىكنند ، در حقيقت او را شريك امانت خود كردهاند .