ترجمه
« چه بسيارى از مردم كه از بهرههاى زياد خود بىنصيب ماندند ، پس رو به دنيا آوردند و از روى هواى نفس سخن گفتند ، و من در امر خلافت به جاى شگفتآورى رسيدهام كه در آنجا گروههايى گرد آمدهاند كه هواى نفس آنها را به خودبينى واداشته است ، و من زخمى از آنها را معالجه مىكنم كه مىترسم به خون بسته تبديل شود .
[ 398 ]
پس بدان كه هيچ مردى بر سر و سامان دادن كار امّت محمد ( ص ) و ايجاد محبّت و دوستى ما بين آنان مشتاقتر از من نيست ، و من بدين وسيله پاداش خوب و نتيجه نيكو خواستارم ، و بزودى به آنچه بر عهده گرفتهام وفا خواهم كرد ، اگر چه تو از آن وضع شايسته كه به هنگام جدايى از من داشتى برگردى ، زيرا بدبخت آن كسى است كه از سود عقل و تجربهاى كه در اختيار دارد ، بهره نگيرد ، و من از كسى كه بيهوده سخن گويد بيزارم و از اين كه كارى را كه خداوند سامان داده و اصلاح كرده است بر هم بزنم روى گردانم . پس تو هم آنچه را نمىدانى ترك كن زيرا بدكاران با سخنان ناروا به جانب تو مىشتابند » .