و ان كانت . . . الرّعية
توجّه بر اين مطلب داده است كه بالاترين اعمال ،
عملى است كه تنها براى خدا باشد .
هفتم : در آن فرصت معيّن ، كه ويژه خدا و مخصوص عمل دينى قرار داده ،
واجبات الهى را با اخلاص و توجّه خاصّى انجام دهد .
[ 296 ]
هشتم : قسمتى از آسايش جسمى خود را در شبانه روز براى خدا ، يعنى در راه طاعت و بندگى او صرف كند . مفعول دوم چون معلوم بوده است حذف شده ، قرينه همان بودن شبانه روز است كه دو ظرف مكان براى افعال به قرينه ذكر بدن ، مىباشند .
نهم : عملى را كه براى تقرّب به خدا انجام مىدهد ، به طور كامل و بدون عيب و نقص باشد . كلمات كاملا ، غير مثلوم ، و بالغا هر سه حالند . و ما منصوب است بنابر اين كه حرف مصدرى است و نصبش به وسيله كلمه : بالغا . . .
است كه در ضمن سخنان امام ( ع ) آمده است : بالغا ما بلغ من القوّة و الطّاعة يعنى : هر چند كه فشار عبادت باعث فرسودگى بدنت گردد .
دهم : از جمله آدابى كه به امامت مردم در نماز جماعت مربوط مىشود ،
اين است كه در نماز خود حد وسطى را انتخاب كند ، ما بين نماز طولانى كه طول دادن آن باعث نفرت مردم مىگردد ، و بين كوتاه خواندن كه باعث تباه سازى اركان نماز و از بين بردن فضيلت آن مىگردد ، و براى ردّ سنگينى و طولانى خواندن نماز به دليل عقلى و نقلى استدلال جسته است :
امّا دليل عقلى يك قياس مضمرى است كه صغراى آن عبارت است از : فانّ فى النّاس . . . الحاجة زيرا ميان مردم افرادى وجود دارند كه بيمار و گرفتارند و كبراى مقدّر آن نيز چنين است : و هر جامعهاى كه افراد مزبور ميان آنها باشد نيازمند مدارا و سبك گرفتن است . و اما دليل نقلى ، روايتى است كه از پيامبر خدا ( ص ) نقل كرده است ، و جهت تشبيه نماز جماعت به نماز ناتوانترين نمازگزار ، سبك گرفتن نماز به حفظ اركان و واجبات نماز است .
يازدهم : از جمله آداب سازنده براى اداره شهر ، خوددارى از طول غيبت از انظار توده مردم است ، و براى تشويق به خوددارى از آن عمل به چند جهت اشاره فرموده است :
[ 297 ]
1 طول غيبت نوعى سختگيرى نسبت به رعيت و تنگ نظرى است .
چون ديدار آنان با حاكمشان باعث برطرف شدن اندوه ناشى از مشكلاتشان مىگردد .
2 طول غيبت باعث اطلاع كمتر از امور مىشود ، يعنى لازمه مخفى بودن طولانى از انظار ، بىاطلاعى از امور است ، بنابر اين نام لازم را بر ملزوم اطلاق فرموده است . و با اين عبارت مطلب را تأكيد كرده است : و همينرو پنهان كردن از مردم است كه باعث بريدن از مردم مىشود ، يعنى مانع اطلاع بعضى از فرمانروايان از امور پنهانى رعيت مىگردد . آنگاه به پيامدهاى نارواى آن ناآگاهى اشاره فرموده است . به اين ترتيب كه كارهاى بزرگ مردم را كوچك مىبيند ، مثل اين كه اگر يكى از اطرافيان حاكم ، دست به ستمكارى بزند ، دستياران جرم او را كوچك قلمداد مىكنند و حاكم هم آن را كوچك مىبيند ، و همچنين كارهاى كوچك را بزرگ مىبيند . مثلا يك نافرمانى كوچك كه از مقام پايينتر نسبت به بالاتر سر بزند . و همين طور كارهاى خوب مردم را بد ، و كارهاى بد را خوب مىبيند ، و حق و باطل با هم درآميخته و مشتبه مىشوند ، و اين است معناى عبارت امام ( ع ) : فيصغر . . . بالباطل .
آنگاه چند دليل آورده است بر اين كه لازمه رو پنهان كردن از مردم به مدّت زياد ناآگاهى است ، با اين عبارت : و انّما الوالى بشر . . . الصدق و الكذب ،
كه در حقيقت چنين است : زيرا حاكم يك فرد از بشر است و از ويژگيهاى بشر آن است كه هيچ چيز را جز به وسيله نشانه ، نشناسد ، و از طرفى ، حق نشانههايى ندارد ، تا بدان وسيله انواع سخنان راست از نادرست بازشناخته شود .
3 امام ( ع ) وى را به خوددارى از رو پنهان كردن از مردم به وسيله قياس مضمرى تشويق كرده است كه مقدّمه صغراى آن يك قضيه شرطيه منفصله است و آن عبارت است از : و انّما انت . . . بذلك و خلاصه معناى آن
[ 298 ]
چنين است : يا تو فردى با سخاوت طبع و در راه حق ، دست و دلبازى ، و يا شخصى گرفتار تنگ نظرى هستى ، كبراى مقدّر آن نيز چنين است : هر كس كه با اين ويژگيها باشد روا نيست كه از مردم مدّتى دور زندگى كند ، توضيح مقدّمه كبرا اين طور مىشود : يا او در راه اداى حق دست و دل باز است ، چنان كه به هنگام درخواست حقى ، يا حق واجب را ادا مىكند ، و يا همچون افراد كريم و بزرگوار برخورد مىكند كه در اين صورت رو پنهان كردن از مردم روا نيست ، و يا گرفتار تنگ نظرى است كه در اين صورت هم ، مردم وقتى از بذل و بخشش او نااميد شدند ، ديگر چيزى از او درخواست نخواهند كرد ، در اين صورت هم ،
رو پنهان كردن از مردم معنايى ندارد .