عبارت : و لكنّنى آسى . . .
به منزله پاسخ به پرسش مقدّرى است كه گويا كسى پرسيده است : تو اگر مىدانى كه حالات ياد شده را تو و آنها داريد ، پس چه غم از كار آنها ؟ گويا آن بزرگوار در جواب فرموده است : من از روبرو شدن با آنها و پيكار با آنان غمى ندارم ، بلكه از آن مىترسم كه زمام امور امّت محمّد را نادانان و بدكاران ايشان به دست گيرند . تا كلمه : حربا ، و مقصود امام ( ع ) از نادانان ، بنى اميه و پيروانشان مىباشد . و بعد هشدار داده است كه اگر آنان عهدهدار امر حكومت گردند از ايشان برمىآيد كه چنان كارى را بكنند ، با اين گفتار : فانّ منهم . . . الرّضائخ .
و مقصود امام ( ع ) از كسى از بنى اميّه كه در بين مسلمين باده گسارى كرد اشاره به مغيرة بن شعبه است كه در زمان عمر ، وقتى كه از طرف او والى كوفه بود ،
شرب خمر كرد و در حال مستى با مردم نماز گزارد و بر عدد ركعات نماز افزود ،
و در حال نماز قى كرد ، مردم بعدا گواهى دادند و حدّ ميگسارى اجرا شد ، و هم چنين ، عنبسة [ عتبة ] بن ابى سفيان كه خالد بن عبيد اللّه او را در طايف حدّ شرب خمر زد و كسى كه اسلام نياورد تا به او بخششهاى اندكى رسيد ، گفتهاند :
منظور ابوسفيان و پسرش معاويه است ، توضيح آن كه آنان از جمله مؤلّفة قلوبهم بودند كه به وسيله بخشش ، به دين اسلام گرايش يافته و به پيكار با دشمنان اسلام پرداختند ، و بعضى گفتهاند : مقصود عمرو بن عاص است ، البتّه درباره او چنين چيزى شهرت ندارد ، جز همان داستان كه امام ( ع ) از او نقل كرده است كه با معاويه شرط كرد تا در برابر واگذاردن حكومت مصر ، او را در جنگ صفّين ، يارى
[ 340 ]
كند ، همان طورى كه قبلا شرح داستان گذشت .
آنگاه امام ( ع ) توجّه داده است بر اين كه همان تأسّف و ناراحتى كه در سخنان خود بيان كرد ، علّت تامه سرزنش كردن و واداشتن آنان بر جهاد است ، و اگر آن نبود ، با وجود خود دارى و سستى آنان ، ايشان را به حال خود وامىگذاشت .
سپس كارى را كه دشمن با آنها كرده و دستيازى دشمن به شهرهايشان و فريبكارى آنها را گوشزد كرده است تا بدان وسيله غيرت آنها را برانگيزاند ، از آنروست كه پس از اين سخنان ايشان را به پيكار با دشمن برانگيخته و از زمينگير شدن و سهل انگارى نهى كرده است ، و به دليل پيامدهايى از قبيل ، تن به پستى دادن و بازگشتن به خوارى و ذلّت ، و گرفتار فرومايگى شدن ، آنان را از خوددارى از جنگ برحذر داشته است و سرانجام بر اين مطلب توجه داده است كه هر كس اهل جنگ باشد ، بيدارتر است ، كنايه از اين كه بلند همّتتر است ،
زيرا لازمه آن كم خوابى است . و نيز آنان را از دون همّتى و سستى در جهاد برحذر داشته است ، چه لازمه آن ، خمودى آنان و آسودگى از مقاومت در برابر دشمن و طمع بستن دشمن بدانهاست .
[ 341 ]