شرح
در قبل گذشت كه روزگار از جمله وسايلى است كه براى فراهم آوردن عوامل خير و خوبى مردم در زندگى اين دنيا و در عالم آخرت آماده شده است كه در اين صورت چنان زمانى را زمان خير و صلاح مىگويند . همچنين روزگار يكى از وسايل زمينهساز براى نبودن خير و صلاح است كه در آن صورت مىگويند ، زمانه فاسد شده و روزگار بدى است . نوع اول روزگارى است كه نيكى و نيكوكارى روزگار مردمش را فراگرفته است و بر اين اساس ، اميد كار خير مىرود و ايجاب مىكند كه به مردم خوشبين باشيم ، و هر كس ، در چنين زمانى ،
به آن كسى كه كار پستى از او نزد مردم برملا نشده است بدگمان باشد ، بدگمانى خود را در مورد نابجايى به كار برده و اين خود ، بيرون رفتن از حدود عدالت و ستمكارى است .
و بعضى به جاى خزية ، حوبة روايت كردهاند كه به معنى گناه مىباشد . و
[ 512 ]
نوع دوم ، زمان و روزگارى است كه فساد بر روزگار و مردمش چيره شده است و بر اين اساس ، انتظار كار خلاف مىرود و جاى بدگمانى نسبت به مردم هست ، پس هر كس در چنين روزگارى به فردى خوشبين باشد ، براستى كه خود را فريب داده است ، يعنى خويشتن را گول زده و از حال خود غافل مانده است .