ترجمه
« اما بعد ، درستكارى پدرت مرا فريفت و گمان بردم تو هم در راستى پيرو او هستى و راه او را مىروى و يك مرتبه ، به من خبر دادند كه در پيروى از هوا و هوس ، قيد و بندى نمىشناسى و توشهاى براى آخرتت نمىگذارى دنيايت را به قيمت ويرانى آخرتت آباد مىكنى و به بهاى بريدن از دينت به خويشاوندانت مىپيوندى . براستى اگر آنچه از تو براى من نقل كردهاند راست باشد ، شتر اهلت و بند كفشت از تو بهترند ، و هر كه به سان تو باشد شايستگى ندارد كه مرزى به وسيله او محافظت شود ، و يا كارى توسط او انجام گيرد و يا منزلتى برايش قائل شوند و يا
[ 381 ]
او را در امانت شركت دهند و يا به منظور جلوگيرى از خيانتى بگمارندش ، وقتى كه اين نامه به دستت به خواست خدا رسيد نزد من بيا » .