ترجمه
« و بدان كه تو براى آخرت آفريده شدهاى نه براى دنيا و براى فنا نه براى هستى ، براى مردن نه براى زندگى ، و تو در جايى هستى كه بايد كوچ كنى و در سرايى موقّت و در راهى به سوى آخرت هستى . و تو رانده مرگى هستى كه گريزندهاش ، از آن رهايى ندارد و جويندهاش آن را از دست نمىدهد ، و بناچار آن را در مىيابد ، پس مبادا مرگ تو را در حال گناهى دريابد كه تو با خود مىگفتى از آن توبه خواهم كرد و مرگ بين تو و آن انديشه فاصله اندازد ، كه در آن صورت خود را تباه كردهاى .
پسرك من ، بيشتر به ياد مرگ و پىآمدهاى پس از مرگ باش كه ناگهان پس از مرگ با آنها درگير مىشوى . تا مرگ نزد تو نيامده خود را آماده كن و كمرت را
[ 57 ]
ببند تا مبادا ناگهان مرگ تو را دريابد و بر تو غلبه كند . بترس از اين كه با دلبستگى و اعتماد به دنيا و حرص و آز دنيا داران نسبت به آن و دشمنى با هم بر سر دنيا فريب بخورى ، زيرا كه خداوند به تو درباره آن خبر داده است و دنيا خود را برايت وصف كرده و بديهايش را برملا ساخته است . طالبان دنيا همانند سگان پارس كننده و درندگان در جستجوى شكارند ، بعضى از آنها بر بعضى ديگر پارس مىكنند ، و توانا ناتوان را مىخورد ، و بزرگ بر كوچك بازور صدمه مىزند ، بعضى همچون چهار پايانى دربند بسته و بعضى ديگر چون چهارپايانى هستند ، رها ، گم كرده خرد ، بىهدف ، چهار پايانى يله و بىلجام براى چريدن آفت و زيان در بيابانى سخت و سهمگين شبانى كه نگهدارى آنها را عهدهدار باشد و يا آنها را بچراند وجود ندارد دنيا آنان را به راه نابينايى مىبرد ، و ديدهشان را از ديدن نشان هدايت و رستگارى پوشانده است ، آنان در گمراهى سرگردان و در نعمت و خوشى دنيا فرو رفتهاند و آن را معبود و پروردگار خود دانند ، پس دنيا آنان را بازيچه قرار داده و آنان هدف اصلى خود را از ياد بردهاند اندكى مدارا كن و بگذار تا تاريكى برطرف شود ، گويى كاروان فرا رسيد ، نزديك است هر كس كه بشتابد بدانها بپيوندد » .