ترجمه
« قسمتى از وقت خود را به كسانى اختصاص ده كه به تو نياز دارند ، تا در آن وقت خود را آماده كرده و در انجمن عمومى براى انجام كار آنها بنشينى ، پس به خاطر خدا در آن انجمن فروتن باش ، و جلو سپاهيان ، دربانان ، نگهبانان و محافظان خود را بگير تا كسى كه از طرف آنها حرف مىزند بىدغدغه و لكنت زبان و ترس و نگرانى ، حرف بزند ، زيرا من از پيامبر خدا ( ص ) شنيدم كه فرمود « هرگز امتى آراسته نخواهد بود ، مگر اين كه حق ناتوان بدون ترس و نگرانى از توانا گرفته شود » [ 6 ] . بنابر اين تندى و تندخويى و بىادبى در سخن گفتن را از طرف آنها بپذير و بر خود مگير ، و مبادا تو با آنان تندى و خودپسندى روا دارى ، تا خدا درهاى رحمتش را بر روى تو بگشايد . و اجر اطاعت و فرمانبردارى را به تو مرحمت كند .
و هر چه به كسى مىدهى با روى باز بده و اگر به كسى چيزى نمىدهى و مانع از
[ 6 ] لن تقدس امة لا يؤخذ للضعيف فيها حقه من القوى غير متتعتع .
[ 290 ]
كارى مىشوى با مهربانى و معذرت خواهى عمل كن .
وانگهى بعضى از كارها را ناگزير بايد خود انجام دهى ، از آن جمله پاسخ دادن به كاركنان در جايى كه از عهده منشيانت بر نيايد ، و از جمله درخواستهاى مردم كه باعث تنگدلى يارانت مىگردد ، تو خود بايد رسيدگى كنى . در هر روز كار مخصوص همان روز را انجام بده ، زيرا هر روز كار ويژهاى دارد . و بهترين فرصتها و با ارزشمندترين اوقات را بين خود و خدا قرار بده ، اگر چه همه فرصتها اگر نيت انسان خالص و مردم در آسايش باشند از آن خدا و متعلق به اوست .
بايد در آن فرصتى كه ويژه خدا قرار دادهاى ، واجباتى را كه تنها براى اوست ، صميمانه براى او انجام دهى ، بنابر اين در شبانهروز بخشى از آسايش تنت را به خدا بسپار و بدان وسيله عملى را به طور كامل انجام دهد كه باعث نزديكى تو به خدا شده و بدون عيب و نقص باشد هر چند كه موجب فرسايش و ناراحتى بدنت گردد . و هنگامى كه با مردم نماز مىگزارى كارى نكن كه مردم را از خود برنجانى و نماز را ضايع گردانى ، زيرا ميان مردم افرادى بيمار و گرفتارند . من از پيامبر خدا ( ص ) هنگامى كه مرا به يمن اعزام داشت از نحوه برگزارى نماز با مردم آنجا پرسيدم فرمود : با آنان همچون ناتوانترين فرد نماز را به پا دار ، و نسبت به مؤمنان مهربان باش . و بعد از تمام اين دستورها مبادا بيش از اندازه خود را از نظر مردم دور نگهدارى . زيرا دورى فرمانروايان از انظار مردم ، بخشى از تنگنظرى و كم آگاهى به كارهاست ، و همين ، رو نشان ندادن است كه حكمرانان را از كارهاى پوشيده مردم بيگانه مىسازد و در نتيجه كارهاى بزرگ مردم را كوچك و كارهاى كوچك را بزرگ ، و كارهاى خوب را بد ، و كارهاى زشت را زيبا جلوه مىدهد و حق و باطل را به هم آميخته مىكند . براستى حكمران بشر است و از كارهايى كه مردم در خفا انجام مىدهند آگاه نيست . و روى حق و حقيقت نشانه گذاريهايى نشده تا راست از دروغ بازشناخته شود و در واقع تو يكى از دو نوع مردان هستى : يا مردى هستى كه در راه حق ، دست و دلبازى و كوتاهى ندارى ، در اين صورت ، رو پنهان داشتنت از اداى حق واجب و يا انجام كار نيك براى چيست ؟ و يا فردى گرفتار
[ 291 ]
خسّت و تنگنظرى هستى كه در اين صورت ديرى نخواهد پاييد كه مردم از بذل و بخشش تو نااميد شوند و چيزى از تو نخواهند خواست ، در صورتى كه بيشترين درخواستهاى مردم ، چيزهاى بىمايه از قبيل شكايت از ستم و يا دادخواهى درباره برخوردى و بىزحمت است .
وانگهى چون حكمران نزديكان و نديمانى دارد كه خودسر و دراز دست و در رفتارشان با مردم كمانصافند ، تو كارى بكن كه با از ميان برداشتن انگيزههاى آن صفات ريشه آنها را از بيخ و بن بركنى ، و به هيچ كدام از اطرافيان و خويشاوندانت ، قطعه زمينى واگذار مكن ، و مبادا كسى به اين طمع بيفتد كه در آبادانى زمين و باغ خود به مردم همسايه زيان رساند و در آب دادن مزرعه و يا در كارى كه با مردم بايد همكارى كند ، هزينه آن را بر ديگران تحميل كند ، در نتيجه گوارايى آن كار براى ايشان خواهد بود نه براى تو ، ولى ننگ آن در دنيا و آخرت براى تو خواهد ماند . حق را نسبت به هر كه شايستگى دارد چه نزديك و چه دور اجرا كن ، و در اين راه استوار باش و پاداشت را از خدا بخواه ، هر چند كه از اجراى حق ، به خويشان و نزديكانت برسد آنچه بايد برسد . و نتيجه اجراى حق را با همه سنگينىاش براى خود ، در نظر بگير ، كه پيآمدى خوش و پسنديده دارد . آنجا كه مردم تو را ستمگر پندارند ، اگر بهانهاى دارى ، آشكارا بگو ، و با بيان روشن و آشكار عذر و بهانه خود ، پندار آنها را زايل گردان ، زيرا با اين عمل هم خويشتن را تربيت و هم با مردم به مدارا رفتار كردهاى ، و اين اظهار عذر و بهانه باعث رسيدن تو به خواستهاى كه همان حقجويى مردم است خواهد شد .
مبادا صلح و سازشى را كه رضاى خدا در آن است اگر دشمن تو را دعوت كرد از دست بدهى ، زيرا كه صلح و سازش باعث آسايش سپاهيان و برطرف شدن غمها و امنيّت كشور است . ولى پس از صلح با دشمن ، سخت بر حذر باش ، زيرا چه بسا كه دشمن هدفش از سازش و نزديكى غافلگير ساختن بوده باشد . بنابر اين جانب احتياط را بگير ، و خوشگمان مباش و اگر بين خود و دشمن پيمانى بستى و لباس پيمان امنيّت را از جانب خود بر او پوشاندى به پيمان
[ 292 ]
خود وفادار باش و به عهد خود وفا كن ، و خود را سپر دفاع پيمانى كه بستهاى قرار بده ، زيرا كه هيچ چيز در نزد خدا از واجبات الهى در بين مردم با همه اختلاف نظر و افكار گوناگون آنها از وفاى به عهد ، مهمتر نيست ، حتّى مشركان هم ، پيش از اسلام و مسلمين ، در بين خود ، وفاى به عهد را مهم مىگرفتند ، از آنرو كه سرانجام بد پيمان شكنى را دريافته بودند . پس مبادا به پيمانت خيانت كنى و پيمان شكن باشى ، و مبادا در صدد فريب دشمنت باشى ، زيرا آن نوعى جسارت بر خداست ، و بر خداست گستاخ نمىشود مگر نادان بدبخت . و خداوند عهد و پيمان خود را كه باعث امنيّت است ، ميان بندگان گسترده است ، و آن را محلى امنى براى زيستن در پناه لطفش قرار داده است ، بنابر اين فريبكارى ، گول زدن و نيرنگبازى در آن راه ندارد .
از اوّل قراردادى منعقد نكن ، تا به عذر و بهانه گيريها متوسّل شوى ، و نبايد پس از عهد و پيمان ، سخنى مبهم و دو پهلو به كار ببرى ، و نبايد تنگناى كارى كه بايد پيمان الهى را درباره آن رعايت كنى تو را وادار به پيمان شكنى نابجا كند ، زيرا نستوه بودن در برابر كار دشوارى كه به انجام آن اميدوارى و پيآمد نيك آن را انتظار مىبرى بهتر از نيرنگى است كه از مجازات و كيفر الهى آن مىترسى ، و هم چنين بهتر از ترس بازخواست خداوند است كه هيچ راهى در دنيا و آخرت براى عفو و بخشش آن در پيش ندارى . از خونها و خونريزى به ناحق برحذر باش ، زيرا هيچ چيز بيشتر از خونريزى به ناحق ، باعث عذاب و سزاوار بازخواست و موجب از بين رفتن نعمت و كوتاهى عمر نيست . و خداوند پاك در روز رستاخيز ، اوّلين حكمى كه ميان بندگانش مىفرمايد درباره خونهايى است كه مردم ريختهاند ، بنابر اين هرگز با خونريزى خلاف بنياد حكومتت را استوار نكن ، زيرا ريختن خون حرام پايه حكومت را سست و لرزان مىكند بلكه آن را از بين مىبرد و به ديگران منتقل مىسازد ، و از تو در نزد خدا و هم چنين در نزد من هيچ عذر و بهانهاى در قتل عمد ، پذيرفته نيست زيرا در قتل عمد ، قصاص تن لازم است و اگر هم از روى خطا ديگرى را كشتى و تازيانه و يا شمشير و يا دستت ، در مجازات ، افراط كرد ،
[ 293 ]
مبادا غرور قدرت تو را از پرداخت خونبها به اولياى مقتول مانع شود .
از خود پسندى و اعتماد به چيزى كه تو را وادار به خودپسندى كند ، بپرهيز ،
و از اين كه مردم تو را زياد ستايش كنند بر حذر باش ، زيرا چنين حالتى از بهترين فرصتها براى شيطان است تا بتواند آثار نيك نيكوكاران را از بين ببرد . و مبادا در برابر خوبى كه به مردم مىكنى بر سر آنها منّت بگذارى ، و يا كارى را كه مىكنى ،
بيش از آنچه هست جلوه دهى ، و مبادا به آنان وعدهاى بدهى كه وفا نكنى ، زيرا منّت گذارى نتيجه خوبى را زايل مىكند ، و كار را بيش از آنچه هست تلقى كردن ،
نور حق را از دل مىزدايد ، و به وعده وفا نكردن باعث خشم خدا مىگردد ، خداى بزرگ مىفرمايد : كَبُرَ مَقْتاً عِندَ اللَّهِ اَنْ تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُونَ [ 7 ] پرهيز كن از شتاب در كارها پيش از فرا رسيدن وقت آن و يا وانهادن آن به هنگام فراهم شدن مجال انجام آن ، و يا پافشارى بيجا در كارى كه آن را در نمىيابى ، و يا سبك شمردن كار به هنگامى كه برايت روشن شده است . پس هر چيز را در جاى خود قرار بده ، و هر كارى را به موقع خود به جاى آور .
مبادا آنچه را كه همه مردم در آن حق يكسان دارند به خود اختصاص دهى ،
و مبادا در جايى كه دقت و توجه لازم است و همه مىدانند تو خود را به نادانى بزنى ، زيرا آن [ حق ] از تو به نفع ديگرى گرفته خواهد شد ، همه چيز روشن شده و ديرى نخواهد پاييد كه داد ستمديده را از تو خواهند گرفت . به هنگام خشم بر خود مسلط باش ، و جلو تندى و تيزى خودت و حمله دست و بازو و بدزبانىات را بگير ، از همه اين كارها با چشم پوشى از شتاب ، و تأخير در اعمال قدرت ،
خوددارى كن ، تا آتش خشمت فرو نشيند و بر خود مسلط گردى ، و هرگز بر خود مسلط نمىشوى مگر آن كه درباره بازگشت به سوى پروردگارت بسيار دلمشغول باشى .
بر تو لازم است از احكامى كه پيشينيان ، قبل از تو به عدل و داد صادر كرده ، و يا راه و روش نيكى كه به كار بردهاند ، و يا خبرى را كه از پيامبرمان نقل
[ 7 ] سوره صف ( 61 ) آيه ( 3 ) يعنى : بسيار سخت خدا را به خشم مىآورد آنكه سخنى بگويد و خلاف آن كند .
[ 294 ]
كردهاند و فريضهاى كه از كتاب خدا عمل كردهاند ، ياد كنى ، بنابر اين آنچه را كه ديدى مورد عمل ماست پيروى كن و با تمام وجودت در به جاى آوردن آنچه در اين عهدنامه ، به عهدهات گذاردم كوشا باش كه من در اين عهدنامه حجت را بر تو تمام كردم ، تا به هنگام حمله و فشار هوا و خواهش نفست ، عذر و بهانهاى نداشته باشى . »