شرح
1 هيچ ثروتى پرفايدهتر از عقل نيست . يعنى سود بيشترى به صاحبش نمىرساند ، كلمه مال را از آنرو براى عقل استعاره آورده است كه بىنيازى شخص به عقل است و آن سرمايهاى است كه انسان سودهاى جاودانه و كمالات ممكنه را با آن كسب مىكند ، همان طورى كه با مال كمال ظاهرى را به دست مىآورد . و چون بين اين دو نوع سرمايه آشكارا در شرافت تفاوت است ، ناگزير مالى از عقل پرفايدهتر براى صاحبش وجود ندارد .
2 و هيچ تنهايى ترسناكتر از خودخواهى نيست ، امام ( ع ) تنهايى را از آنرو از سنخ خودخواهى شمرده است كه هر دو باعث وحشت سهمگينى ،
هستند ، و اين كه خودخواهى باعث ترس است قبلا بيان شده است .
3 هيچ عقلى چون تدبير و انديشيدن نيست ، مقصود از عقل ، تصرّف عقل عملى است بنابر اين نام عقل را به طور مجاز بر آن اطلاق كرده است از باب
[ 508 ]
اطلاق نام سبب بر مسبّب . و بديهى است كه تمام تصرّفات عقل ، تدبير و به دست آوردن نظرات مصلحتدار ، در همه كارهاست ، و چون مقصود از عقل ناگزير همان تدبير است و از طرفى هيچ يك از تصرّفات آن همسان تدبير نيست ،
بنابر اين هيچ عقلى همانند تدبير نمىباشد .
4 هيچ بزرگواريى چون تقوا نيست . مفهوم و معناى كرم عبارت است از بذل آنچه شايسته بذل است ، و چون تقواى الهى عبارت از خشيت است ، و از لوازم خشيت پارسايى در دنيا و اعراض از متاع دنياست ، پس تقوا در حقيقت صرف نظر كردن از تمام دنياست و هر گاه بذل مقدارى از اندوختههاى دنيا بزرگوارى خوانده شود ، بنابر اين ، گذشت از تمام دنيا شايستگى بيشترى دارد تا بزرگوارى بىنظيرى محسوب شود . همان طورى كه امام ( ع ) در گذشته آن را چنين توصيف كرد : « و رأيتها محتاجة فوهبت جملتها لها [ 40 ] » .
5 هيچ همنشينى چون حسن خلق نيست ، قبلا با اخلاق حسنه آشنا شدى ، و بديهى است كه آنچه همنشين گفته مىشود ، بهتر از حسن خلق نيست ،
زيرا فايده و نتيجه همنشينان ديگر ، آن است كه از همنشينى و دوستى آنها ،
خوشخويى بياموزيم ، و خوشخويى كه خود ، نتيجه همنشينى است ، ارزشمندتر از مقدمه آن است كه اى بسا اين نتيجه از آن به دست نيايد ، بنابر اين چيزى شبيه و نظير آن نيست .
6 هيچ ارثى مانند ادب نيست ، اندكى پيش ، بيان و توضيح اين جمله گذشت .
7 هيچ رهبرى چون توفيق يافتن در كارها وجود ندارد ، و چون توفيق عبارت از فراهم آمدن وسايل و شرايط چيزى است به طورى كه تمام آنها باعث
[ 40 ] يعنى : چون ديدم او نيازمند است ، همه را به او بخشيدم .
[ 509 ]
دستيابى به آن هدف است ناگزير براى انسان رهبرى براى رسيدن هدفهايش مانند توفيق در زود رساندن به هدف وجود ندارد .
8 هيچ تجارتى مانند كار شايسته نيست ، كلمه : « تجارة » را از آنرو براى كار شايسته استعاره آورده است كه همچنان كه تجارت مستلزم سود است ، كار شايسته نيز باعث خير است . و چون ارزش تجارت به ارزش نتيجه و سود آن وابسته است ، پس هر چه سود ارزشمندتر باشد ارزش تجارت بيشتر است ، و چون سود اين تجارت اجر و مزد دائمى آخرت است كه بالاتر از آن سودى نيست ، پس تجارت عمل شايسته نيز در بين تجارتها نظير ندارد .
9 هيچ سودى همچون اجر و مزد الهى نيست ، مطلب روشن است .
10 هيچ پرهيزگاريى مانند توقّف در برابر كار شبههناك نيست ، گاهى پارسايى را به توقّف در برابر كارهاى خلاف و حرام تفسير مىكنند . و چون خوددارى از انجام كارهاى شبههناك چه در جهت حلال بودن و چه در حرام بودن ، از بالاترين نوع پارسايى است و از همه بيشتر به وسيله آن مىتوان از محرمات دورى كرد بنابر اين ، هيچ يك از ديگر انواع پارسايى نظير آن نمىباشد .
11 هيچ پارسايى مانند پرهيز از حرام نيست . چون به پرهيز از حرام دستور و فرمان دادهاند و انجام واجب ، پايينتر از ديگر انواع زهد است ، بنابر اين پرهيز از حرام همانند فضيلت واجب بر مستحبّ ، برترين نوع پرهيز است .
12 هيچ آگاهيى همچون انديشيدن در كار نيست ، يعنى همچون علمى كه از راه انديشه به دست مىآيد و اين سخن نسبت به آن چيزى است كه ادعا كنند علم است ، از قبيل حفظ سخن ديگران ، احاديث ، شرح حال بزرگان و امثال اينها و نيز فرا گرفتن علومى كه از حواس حاصل مىشوند ، زيرا علم فكرى و عقلى ،
كلى و اشرف است ، و حكمى كه شارع مىكند و همچنين خطيب در خطبه مىآورد نيز جنبه كلى دارد . و مقصود از انديشيدن ، انديشه در چيزهايى است كه
[ 510 ]
سزاوار آن است از قبيل آفرينش آسمانها و زمين و آنچه خداوند آفريده ، و نيز عبرت گرفتن از آنهاست . و نام انديشيدن و تفكر را بر علمى كه از راه تفكر به دست مىآيد ، اطلاق نموده است ، از باب اطلاق اسم سبب بر مسبّب و ممكن است مقصود امام ( ع ) ، علم به نحوه انديشيدن و آن قوانينى باشد كه رعايت آنها انديشه را از گمراهى نگاه مىدارد .
13 هيچ عبادتى مانند انجام واجبات نمىباشد چون اينها واجبند و امر واجب از غير واجب ارزشمندتر است .
14 هيچ ايمانى همسان شرم و بردبارى نيست ، يعنى هيچ ايمانى به پايه آن ايمانى كه با شرم و بردبارى تكميل شده ، نمىرسد ، و اين همان چيزى است كه اين دو فضيلت را چنان كه گذشت ، شرف بخشيده است ، و اينها را بر ايمان از باب مجاز و اطلاق اسم لازم بر ملزوم به كار برده است .
15 هيچ والايى همانند فروتنى نيست ، چون والايى و بزرگى از جمله نيكيها و فضيلتهاست فروتنى نسبت به بيشترين چيزهايى كه سبب خيرات مىگردند ، بالاتر و ارزشمندتر است ، همان طورى كه قبلا نيز بيان شده است .
16 هيچ شرافتى به پاى دانش نمىرسد ، كه نام ملزوم را بر لازم از باب مجاز اطلاق فرموده است ، روشن است كه علم بالاترين كمالات است و هيچ شرافتى همانند شرافت آن نيست .
17 هيچ پشتوانهاى مطمئنتر از مشورت با ديگران ، يعنى محكمتر و قويتر از آن نيست . و شرح اين سخن در عبارت : و لا ظهير كالمشورة ، گذشت .
بايد توجه داشت كه حكم در بسيارى از اين كمالات به اعتبار موارد اكثريت است و هدف امام ( ع ) تشويق و ترغيب به عقل ، تدبير ، تقوى ،
خوشخويى ، ادب ، توفيق به وسيله توجه به خدا در كارها ، عمل شايسته ، اجر و مزد الهى ، ايستادگى در برابر كار شبههناك ، پارسايى در حرام ، انديشه و مواظبت
[ 511 ]
بر واجبات ، فراهم آوردن شرم و بردبارى ، فروتنى و آگاهى و مشورت در امور ،
مىباشد .