عبارت : ممّن له مثل آرائهم ،
تميز است براى كسانى كه بهتر از آن اشرار و افراد فاسدند و آنان افرادى هستند كه شايسته است از ايشان كمك خواهى شود ،
و هم دليل نيكى آنها نسبت به اشرار است ، به اين معنى كه اين افراد تدبير و نفوذ كلامى همانند آنها در انجام امور دارند ولى گناهان و زشتيهاى آنها را ندارند ، و ستمگرى را در راه ستمكارىاش يارى نكردهاند .
آنگاه امام ( ع ) ، او را به وسيله قياس مضمرى تشويق فرموده است تا آنها را يار و ياور خود قرار دهد ، كه عبارت : « اولئك اخف . . . الفا » صغراى آن قياس است .
امّا اين كه آنان كم هزينهاند ، از آن جهت كه آنها نسبت به هر مال يا وضعى كه سزاوار آنها نيست خويشتندارند بنابر اين در مورد راضى كردن و يا
[ 248 ]
بازداشتن آنها از كارهاى ناشايست نيازى به زحمت زياد ندارد بر خلاف اشرار و آزمندان در مال و حال ناشايست . و از طرفى نسبت به مقام قربى كه در پيشگاه حق ، و بعدى كه از اشرار دارند ، يارى رسانتر و دلبستهتر به او مىباشند و به ديگران ، دلبستگى و گرايششان كمتر است .
و كبراى مقدّر قياس نيز چنين است : و هر كس كه چنان باشد شايستگى براى يار و ياور گرفتن و وزارت را دارد . از اينرو فرمود : آنها را در خلوت و انجمن خود از نزديكان خود قرار بده .
سپس آنانى را كه شايستگى دارند از همگان نزديكتر و مورد اعتماد بيشترى باشند با ويژگيهاى زير مشخّص كرده است :
1 آنانى كه سخن حق را هر چند تلخ باشد بيشتر به او ، بگويند .
2 او را در آن گونه از گفتار و رفتارش كه خداوند از اوليايش نمىپسندد كمتر كمك و يارى كنند . كلمه : واقعا حال و منصوب است ، يعنى : در حال سرزدن چنان سخنى از او ، و آنگاه كه سخن ، كم و بيش از هواى نفست برخاسته و يا آنچه كه بدان گرايش دارى مهمّ باشد يا نباشد بايد به كسى اعتماد كنى كه تو را بيشتر نصيحت كند و كمتر مساعدت نمايد ، احتمال دارد كه منظور امام ( ع ) از اين سخن [ واقعا . . . ] چنين باشد : چه اين رويداد مهم باشد يا غير مهم . . . و ممكن است مقصود امام ( ع ) اين باشد كه آن شخص نصيحتگر نسبت به خواست و علاقه قلبى تو هر طور كه باشد ، يعنى هر موقعيتى نسبت به تو و در برابر خواسته باطنى تو داشته باشد .
آنگاه در مورد ارزشيابى و گزينش آنان دستوراتى داده است :
1 خود را به پرهيزكاران و صاحبان اعمال نيك نزديك سازد كه اينها صفاتى در ذيل فضيلت پاكى و پاكدامنىاند .
2 مردم را عادت و تمرين دهد بر اين كه از ستايش او خود دارى كنند و
[ 249 ]
يا با سخن گفتن درباره كارى كه او انجام نداده است ، باعث خوشحالى نشوند ،
و در نتيجه او را وارد در جمع نكوهش شده در آيه مباركه : وَ يُحِبُّونَ اَنْ يُحْمَدوُا بِما لَمْ يَفْعَلوُا [ 4 ] نكنند . و از ستايش زياد او را بر حذر داشته است . به وسيله قياس مضمرى كه صغرايش عبارت : فانّ كثرة الاطراء . . . الغرة است و پيوند ستايش با صفات ناپسند ياد شده ، روشن است . و كبراى مقدّر چنين است : هر چيزى كه آن چنان باشد اجتناب از آن ضرورى است .
3 او را از اين كه نيكوكار و بدكار در نزد وى يكسان باشند ، نهى كرده و به دليل پيامد بد اين كار او را از چنان عملى در ضمن قياس مضمرى برحذر داشته است كه صغراى آن عبارت : فانّ ذلك . . . الاساءة مىباشد ، و راز مطلب آن است كه بيشتر كارهاى نيك به خاطر پاداش نيك آن است به خصوص از فرمانروايان كه چنين انتظارى دارند و ميل دارند كه آنان از ديگران مقامشان بالاتر باشد و به خاطر آن همه زحمات و مشكلاتى كه دارند خوشنامتر باشند . و هر گاه نيكوكار مقام خود را با مقام و منزلت بدكار يكسان ببيند ، اين خود باعث انصراف او از نيكى و انگيزهاى براى رويگردانى از رنج و زحمتش خواهد بود ،
و همين طور چون بيشتر كسانى كه بدكارى را ترك مىكنند تنها از ترس حاكمان است و به خاطر اين است كه مبادا در نظر آنها تنزّل مقام پيدا كنند ، در صورتى كه اگر بدكاران مقام خود را با نيكوكاران همسان ببيند ، بيشتر در مقام انجام وظيفه كوتاهى خواهند كرد . كبراى مقدّر قياس چنين است : و هر چه باعث از بين بردن نيكوكارى و تشويق به بدكارى گردد ، سزاوار اجتناب است .
سپس امام ( ع ) در تأييد فرمان خود مىفرمايد : نيكوكار و بدكار بايد خود را در معرض نيكى و بديى كه سزاوار آنند ، بدانند و براى نتيجه عمل خود آماده
[ 4 ] سوره آل عمران ( 3 ) آيه ( 188 ) يعنى : دوست دارند كه مردم به اوصاف پسنديدهاى كه در آنها وجود ندارد آنان را ستايش كنند .
[ 250 ]
باشند ، بنابر اين براى نيكوكار نيكى و براى بدكار بدى در نظر داشته باشد .
شانزدهم : او را نسبت به نيكى بر رعيت و سبكبار كردن آنان و مجبور نكردن بر چيزى كه حقى بر آنها نداشته ، توجّه داده است ، به دليل اين كه اينها باعث خوشبينى حاكم بديشان است كه خود مستلزم از بين رفتن رنجش و زحمت طولانى وى و آسايش از جانب ايشان است توضيح آن كه حاكم وقتى كه به مردم خوشرفتارى كند ، مردم بيشتر به او علاقهمند شده و در باطن به محبّت و اطاعت گرايش پيدا مىكنند ، و اين خود باعث خوشبينى وى به آنها گرديده و در نتيجه نيازى به زحمت در هواخواه ساختن آنها و احساس خطر از طرف آنها نمىكند ،
امام ( ع ) اين مطلب را با عبارت : و ان احقّ من يحسن ظنك به . . . عنده مورد تأكيد قرار داده است .
هفدهم : او را از سنت شكنى نسبت به راه و روش نيكى كه بزرگان امّت قبل از او داشتهاند ، و باعث انس و اتّحاد و به نفع مردم بوده است ، برحذر داشته ، زيرا اين باعث صدمه و فساد آشكارى در دين است .
هيجدهم : وى را از پيش گرفتن روش نوى كه به سنّتهاى گذشته صدمه بزند ، منع فرموده است . و به دليل نادرستى اين كار به وسيله قياس مضمرى اشاره كرده است ، كه صغراى قياس عبارت : فيكون . . . سنتها است ، و ضمير در منها بر مىگردد به سننى كه ضرر بر آنها رسيده و اجر و مزد براى كسى است كه آن سنتهاى گذشته را به وجود آورده و سنّت جديد تو به آنها صدمه زده ، و گناه سنّت شكنى به گردن تو خواهد بود . و كبراى مقدّر چنين است : پس هر چه آن چنان باشد سزاوار اجتناب است و بايد از آن دورى كرد .
نوزدهم : به مالك دستور داده است كه با دانشمند زياد رفت و آمد كند ،
يعنى راجع به احكام شرعى و قوانين دينى با آنها صحبت كند ، و با مردمان دانا يعنى كسانى كه خداشناس ، و در ميان بندگان و شهرها به اسرار الهى آشنا و به
[ 251 ]
قوانين تجربى و غير تجربى عمل كردهاند و درباره استوارى اركان و قوانينى كه اصلاح كننده امور كشور است ، و در مورد به پا داشتن مراسمى كه مردم پيش از او به پا داشتهاند گفتگو و مشورت كند . توفيق از جانب خداست .