و عبارت : كم علّلت . . . مصرعك
مقدمه صغرا براى قياس مضمرى است كه امام ( ع ) آن را دليل آورده بر آنچه كه ادّعا فرموده است كه دنيا بيدار كننده از خواب غفلت است و هدفش فريبكارى نيست ، و تقدير جمله چنين است : دنيا تو را براى خودت سرمشق ساخته است به وسيله كسانى از بستگانت كه آنان را پرستارى و درمان كردى و در پى بهبودى آنان بودى و براى ايشان پزشكان را معرّفى كردى امّا هيچ كدام از اينها آنان را سودى نبخشيد و هلاكت آنان را نمونه براى هلاكت تو قرار داد .
و كبراى مقدّر آن چنين است : و هر چه كه براى تو سرمشق قرار گيرد چيزى را براى تو مصوّر كند ، پس به تو دروغ نمىگويد و فريبكار نيست ، بلكه از ناصحان توست ، و از خواب غفلت بيدارت مىكند . آنگاه پس از رفع نكوهش از دنيا شروع به ستايش آن نموده و هشت صفت براى آن بيان كرده است :
1 دنيا خانه راستى است براى كسى كه تصديق كند آن را يعنى آنچه را كه دنيا به زبان حال راجع به فنا و نابودىاش خبر داده است . و تصديق دنيا ، اقرار به اين مطالب و عمل بر طبق آنهاست .
2 منزلگاه ايمنى است ، براى كسانى كه موعظههاى دنيا را دريابند تا بپذيرند كه بايد از زيانها و آفات آن دورى كنند و از عذاب الهى كه به وسيله دنيا در پيش است ايمن گردند .
3 خانه توانگرى است براى كسى كه از دنيا توشه تقوا را براى سفر الى اللّه برگيرد . و بديهى است كه تقوا و نتيجه اخروى آن بزرگترين سرمايه است براى پرهيزگاران .
[ 532 ]
4 سراى پند است براى كسى كه عبرت بگيرد ، و صفت دنيا و سرانجام كار آن را بشناسد .
5 دنيا مسجد است براى دوستداران خدا ، از پيامبران و اولياى او .
6 جاى عبادت و نماز براى فرشتگان خدا در زمين است ، فرشتگانى كه آدم ( ع ) را سجده كردند .
7 دنيا محل نزول وحى است .
8 تجارتخانه اولياى خداست كه با عبادت خود در دنيا رحمت خدا را به دست آوردند و بهشت او را سود بردند .
پس از اين همه ستايش از دنيا امام ( ع ) كسى را كه دنيا را نكوهش مىكرد با استفهام انكارى مورد سؤال قرار مىدهد ، و حالات ديگرى براى دنيا بازگو مىكند كه با نكوهش آن منافات دارد ، يعنى پس چه كسى آن را مذمت مىكند در حالى كه صفات ياد شده و اين حالات را دارد و از آن احوال شش مورد را ذكر مىكند :
1 دنيا جدايى خود از اهلش را اعلام كرده و از دورى خود آنها را آگاه ساخته است . واو در وقد حاليه است .
2 جدايى خود را به صداى بلند خبر داده است .
3 دنيا خود را معرفى كرده است ، البتّه تمام اين معرّفيها به زبان حال است ، يعنى همان دگرگونى و تغيير ، كه نابودى آن را اعلام مىدارند .
4 دنيا با گرفتاريهايش ، گرفتارى در آخرت را براى آنان مجسّم مىسازد .
5 به وسيله شادمانى دنيايى به شادى در بهشت ، آدميان را جلب مىكند .
براستى كه چنين است ، زيرا آنچه در اين دنياست ، صورت و مثالى است براى آنچه در عالم غيب است و نسخهاى از آن كه قابل توجّه و مقايسه با آن است ، و اگر چنين نبود ، راه صعود و بالا رفتن تا ساحت خدايى مسدود و آگاهى
[ 533 ]
بر رازى از رازهاى نهفته غير ممكن بود بنابر اين سالكان الى اللّه چون گرفتاريهاى آخرت را با مقايسه گرفتارى در دنيا ، مشاهده كردهاند براى نجات از آن مىكوشند و از طرفى چون شادى آخرت را از روى شادى دنيوى نگريستند و دانستند كه ميان آنها تفاوت زيادى است ، و به دست آوردن آن برترين جز با دور انداختن اين پستترين ، امكان ندارد ، رأى درست آنان اين بود كه شادى گذرا را به شادمانى جاويد بفروشند .
6 شبش با سلامتى و روزش با اندوه و غم است . اين مطلب كنايه از دگرگونى سريع حالات دنيا و تغييرات آن از آسايش به سختى و از تندرستى به بيمارى است . و امام ( ع ) اين كارها را به دنيا نسبت داده است زيرا دنيا وسيله و سبب اينهاست ، و چون امام ( ع ) اين افعال اختيارى را به دنيا نسبت داده است ،
براى دنيا هدفى نيز از اين كارها منظور كرده كه همان تشويق مردم به طرف خدا و ترساندن آنان از دنيا مىباشد . آنگاه ، به دليل نكوهش كسى كه دنيا را مذمّت مىكرد ، اشاره كرده است ، يعنى پشيمانى كسانى كه در گرفتن توشه تقوا از دنياى خود براى آخرت ، كوتاهى كردهاند ، و اين كوتاهى را به فريبكارى دنيا نسبت دادهاند كه اين سخن آنان همان طورى كه امام ( ع ) بيان داشته ، سخنى بيهوده است ، و بعد به علل ستايش كسى كه دنيا را ستوده اشاره فرموده است كه آن سه علت به شرح زير است .
1 ياد آورى دنيا به ايشان ، از بين رفتن خود را و اين كه بعد از آن ، سر منزل دائميى وجود دارد كه بايد براى آنجا كار كرد ، آنان آنچه را كه دنيا يادآورى كرده ،
متذكر شده و به كار بستهاند .
2 سخن گفتن دنيا راجع به اين مطلب ، تا اين كه آنان باور كردند و مورد تصديق قرار دادند .
3 پند دادن دنيا ايشان را به عبرتهاى خود ، به حدّى كه آنان پند گرفتهاند .
[ 534 ]