شرح
مىگويم ( ابن ميثم ) : علّت ( تغيير ) آن بود كه محمد بن ابىبكر در روبرو شدن با دشمن از خود ضعف نشان مىداد ، و در ميان ياران على ( ع ) براى نبرد با دشمن كسى پرجرأتتر و نيرومندتر از مالك اشتر خدايش بيامرزد وجود نداشت ، و معاويه پس از ماجراى صفّين براى يورش به اطراف شهرهاى اسلامى آماده مىشد ، از طرفى ، مصر مورد توجّه عمرو بن عاص بوده است و امام ( ع ) مىدانست كه آن جا جز به وسيله مالك اشتر نمىتواند حفظ شود ، اين بود كه عهد و فرمانى به او نوشت ، كه در آينده آن را نقل خواهيم كرد ، و او را به جانب مصر فرستاد ، از طرفى اطّلاع يافت كه محمّد به خاطر اين عمل افسرده شده است . پس از آن كه مالك اشتر ، پيش از رسيدن به مصر ، بدرود زندگى گفت ، اين نامه را امام ( ع ) به محمّد نوشت ، و در نامه كارى را كه انجام داده است به اطّلاع او مىرساند و رضايت او را جلب مىكند و دليل گماردن مالك اشتر را به جاى او بازگو مىنمايد ، كه نه از باب رنجش از وى و نه دليل كوتاهى از جانب او بوده است .
خلاصه و نتيجه اين بخش از نامههاى امام ( ع ) چند چيز است :