شرح
اين نامه را امام ( ع ) با يك مقدمه كلى شروع فرموده ، عبارت از آن كه هر كس از پيامدهاى ترسناك سرانجام كارش نترسد ، براى خودش چيزى پيش نمىفرستد تا زمينهاى جهت نگهدارى او از عذاب و آن پيامدهاى ناگوار باشد ،
زيرا انسان تنها براى كار دلخواه و يا كار ترسناكش در صورتى كه مايل به آن كار
[ 221 ]
و خائف از آن باشد ، آماده مىشود . اين مقدمه در مورد سرزنش بر نداشتن جانب احتياط نسبت به هدفى از قبيل پيش فرستادن عمل خيرى ، و هر آنچه انسان خويشتن را با او از عذاب خدا نگه مىدارد و انسان بدان وسيله آمادگى براى رفع خطر پيدا مىكند مىباشد .
آنگاه امام ( ع ) به منظور سهل و ساده جلوه دادن تكليف و تشويق بدان اعلام فرموده : با اين كه تكليف ايشان اندك و ناچيز است ، اجر و مزد آن فراوان است . و اين عبارت به منزله صغراى قياس مضمرى است كه آنان را تشويق بر انجام امورى كه مكلفند نموده است ، و كبراى مقدّر آن نيز چنين است : و هر چيزى كه اين طور باشد ، اقدام به آن و كوشش در راه انجام آن ضرورت دارد .
سپس توجه داده است بر لزوم ترك تجاوز و ستم به دليل آن كه ارتكاب آنها باعث عذاب دردناكى مىشود و ترك آنها موجب اجر فراوانى كه اگر هم در انجام آن مجازاتى نمىبود ، هيچ عذرى بر اين انصراف از كسب آن اجر و مزد پذيرفته نبود . به اين معنى كه اگر هم در انجام ظلم ، مجازات هولناكى نبود تا باعث ترك آن شود ، اجر و مزد ترك آن ايجاب مىكرد تا مرتكب آن اعمال نشويم ، تا چه رسد بر اين كه در ارتكاب ظلم و تجاوز عذاب دردناك وجود دارد پس به طريق اولى بايد مرتكب نشويم . و اين عبارت از فصيحترين و زيباترين سخنان است ، و هدف بر حذر داشتن از گرفتارى در صفت ناپسند ستمكارى است .
بعد در پى مطالب قبل چند امر و چند نهى بيان كرده كه از جمله اوامر ، دو امر ذيل است :
اوّل نسبت به مردم و خواستههايشان ، به انصاف و مدارا رفتار كنند .
دوم نسبت به درخواستهاى مردم با حوصله برخورد كنند تا كارها به مصلحت آنها در جريان باشد ، و دليل مطلب را چنين بيان كرده است كه ايشان خزانه داران مردم و نمايندگان ايشان در بيت المال و فرستادگان رهبرانشان به نزد
[ 222 ]
آنانند . اين سخن به منزله صغراى قياس مضمرى است كه كبراى آن در حقيقت چنين است : و هر كس آن چنان باشد ، بايد در برابر نيازمنديها و خواستههاى مردم با انصاف و حوصله رفتار كند .
و از مواردى كه امام ( ع ) نهى فرموده است شش مورد زير است :
1 مبادا كسى را به خشم آورند ، و جلو هدف او بايستند تا او از نياز خود احساس خجلت كند و نااميد شود .
2 مانع از رسيدن كسى به نياز خود نشوند و او را باز ندارند .
3 در وقت گرفتن مال ، كسى را مجبور نكنند تا اشياء مورد نياز از قبيل لباس و يا مركب سوارى كه در كار زندگى او مفيد است و يا خدمتكار و غلام خود را به فروش برساند .
4 مال [ 1 ] كسى را از مردم مسلمان ، و يا از اهل كتاب كه با حكومت اسلامى پيمان بستهاند ، حق ندارند بگيرند مگر اين كه اسب و اسلحهاى باشد كه بدان وسيله بر اسلام و مسلمين تجاوز كنند ، زيرا گرفتن آنها از دست دشمنان واجب و لازم است تا مبادا باعث عزّت و قوّت آنها گردد .
5 از نصيحت به يكديگر از خودشان كوتاهى نكنند بلكه بعضى از فرماندهان بعضى ديگر را نصيحت كنند ، و هم چنين از خيرخواهى نسبت به سپاهيان و كمك و يارى به رعيّت و تقويت دين خدا مضايقه نكنند ، آنگاه به ايشان دستور داده است تا در راه خدا تا سر حدّ توان بكوشند ، و از شكر و سپاس نعمت و طاعت خدا آنچه بر گردن آنهاست ادا كنند . و بعد براى وجوب و ضرورت آن با عبارت : فان اللّه . . . استدلال كرده است ، و آن عبارت به منزله صغراى قياس مضمرى است كه معناى آن چنين است : خداى بزرگ سپاس خود
[ 1 ] احتمال مىرود كه در شماره ترتيب اشتباه شده و در متن به جاى ( 4 ) ، ( 5 ) آمده باشد م .
[ 223 ]
را به تلاش و كوشش ما و يارى خود را به اندازه قدرت و توان ما قرار داده است ،
زيرا شكر و سپاس او ، و همچنين كمك و يارى او نسبت به ما از بزرگترين نعمتهاى او براى ماست ، و اين مطلب قبلا گفته شده است . بعضى گفتهاند مقصود امام ( ع ) اين بوده است كه ما سپاسگزار حق تعالى [ 2 ] باشيم . و كبراى مقدّر چنين است : هر كه ما را راهنمايى كند بايد او را سپاس گوييم . توفيق از آن خداست .
[ 2 ] ما در ترجمه نيز اين معنى را برگزيديم م .
[ 224 ]