شرح
امام ( ع ) آنان را به چند چيز سفارش كرده است :
اول چيزى كه سفارش فرموده است ، تقواى الهى است كه اساس همه كارهاى خير است .
دوم : پارسايى در دنيا ، و مبادا كه آنها در پى دنيا باشند ، هر چند كه دنيا در پى آنان برآيد ، يعنى با آنچه كه به صورت خير و نيكى در خود آماده ساخته و بر آنها رو آورد . كلمه « البغيه : رغبت » را به اعتبار آسان قرار گرفتن دنيا در اختيار آنان يعنى فراهم آمدن وسايل خير دنيايى براى ايشان ، استعاره آورده است ، از آنرو كه دنيا به اين اعتبار گويى طالب و راغب آنهاست .
سوم : مبادا بر آنچه از دست داده و از خيرات دنيا محروم ماندهاند افسوس خورند ، كه اين تأسف نخوردن خود از لوازم پارسايى واقعى در دنياست .
چهارم : آن كه نبايد جز حقّ را بگويند ، و آن همان چيزى است كه از اوامر و نواهى خداوند شايسته گفتن است ، و ديگر آن كه كار را براى اجر اخروى انجام دهند : يعنى گفتار و رفتارشان به اين دو محدود گردد .
[ 2 ] ايّاكم و المثلة و لو بالكلب العقور .
[ 203 ]
پنجم : آنكه با ستمگر دشمن ، و ياور ستمديده باشند ، و اين خود از لوازم گفتن حرف حقّ و عمل كردن به خاطر حق است ، زيرا كسى كه طرفدار عدالت راستين است ناگزير بايد از ستمگر متمايل به سمت ظلم و جور دورى كند ، و با او بستيزد تا اين كه او را به راه فضيلت عدالت بازگرداند ، پس در اين صورت يار و ياور ستمديده خواهد بود . سپس دوباره براى تأكيد برمىگردد ، و امام حسن و امام حسين ( ع ) و تمام فرزندان ، خاندان و هر كس از بندگان خدا را كه وصيّتنامهاش به او برسد را ، به تقوا و ترس از خدا سفارش مىكند ، در حالى كه آن را تكرار نموده و در ادامه آن صفات و خصال ديگرى را نيز به شرح ذيل بيان مىكند :
1 اصلاح و آشتى ميان دو طرف اختلاف . و كلمه : ذات كنايه از حالتى است كه باعث جدايى و دورى گردد . بعضى گفتهاند : حالتى است بين دو كس ،
دو قبيله و يا مردى با خانوادهاش . امام ( ع ) دستور آشتى دادن بين آن دو از فساد و تباهى داده است . و بعضى گفتهاند : احتمال دارد ، مقصود از بين در اينجا وصل و مقصود از : ذات ، هواى نفس باشد ، يعنى هواى نفسى را كه به شما ارتباط دارد ، از فسادى كه گرفتار است نجات دهيد . و گفته شده است : كه كلمه : ذات كلمهاى است در غير محل و زايد ، مانند آيه مباركه : وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ أصْلَحُوا ذاتَ بَيْنِكُم [ 3 ] .
آشتى و اصلاح ذات البين از لوازم انس و محبّت در راه خداست ، و آن خود فضيلتى است زير پوشش صفت عفّت و پاك نفسى .
امام ( ع ) آنان را به اصلاح ذات البين وادار كرده است ، به دليل روايتى كه خود از پيامبر خدا ( ص ) شنيده است و آن روايت اين است : « اصلاح ذات البين
[ 3 ] سوره انفال ( 8 ) آيه ( 1 ) يعنى : از خدا بترسيد و ميان خودتان با صلح و سازش رفتار كنيد .
[ 204 ]
از نماز و روزه تمام عمر بالاتر است » و دليل برترى در اينجا همان است كه قبلا به اطّلاع رسيد كه مهمترين هدف شارع ( ص ) جمع آورى مردم در مسير حركت به سوى خدا و پيوند آنان در رشته دين خداست ، و اين كار با رودررو شدن و اختلاف بين آنها و وجود فتنه در ميان آنها امكان ندارد ، بنابر اين ، سازش و صلح ميان مردم از جمله مهمترين چيزهايى است كه وصول به هدفهاى شارع مقدس جز به وسيله آنها ميّسر نمىشود ، و اين جهت در نماز و روزه ، وجود ندارد ، زيرا بدون نماز و روزه ، رسيدن به هدف نام برده امكان پذير است ، از اينرو برترى آن بر نماز و روزه ثابت شد . اين خبر به منزله صغراى قياس مضمرى است كه كبراى آن چنين است : هر چه كه اين طور باشد ، پس بايد انجام داد .
2 امام ( ع ) آنان را در باره يتيمان از خداوند ترسانده و از گرسنه نگهداشتن آنان نهى كرده است . و اين مطلب را با تعبير : « اغباب افواههم » ، يعنى به نوبت نگهدارى دهانهايشان ، در كنايه بيان كرده است ، زيرا در چنين حالتى احتمال گرسنه ماندن آنهاست . سپس ايشان را از تباه ساختن يتيمان بر حذر داشته است ،
چرا كه لازمه آن ، امر به نيكى و احسان بديشان است ، و آن خود فضيلتى است از فضايل عفّت و پاكى .
3 سفارش درباره همسايگان و ترس از خدا درباره آنها كرده و در خصوص به دست آوردن دل آنها و گرامى داشت ايشان به دليل سفارش پيامبر خدا ( ص ) درباره آنان ، توجّه داده است ، و به خاطر تأكيد نسبت به حفظ حقوق همسايگان مانند حفظ وصيّت پيامبر ( ص ) درباره ايشان ، آنان را عين وصيّت تعبير فرموده است . اين نوع مجاز از باب تسميه شىء به نام متعلّق است .
سخن امام ( ع ) : ما زال . . . سيورثّهم ، تفسيرى براى وصيّت مورد ذكر است ،
و آن عبارت نيز به منزله صغراى قياس مضمرى است كه كبراى آن در حقيقت چنين است : و هر چه پيامبر ( ص ) درباره آن اين چنين سفارش كرده باشد به طور
[ 205 ]
حتم بايد حفظ شود .
4 سفارش درباره محتواى قرآن كريم ، يعنى قوانين و دستورها و ترس از خدا در صورت ترك آنها ، و نهى از اين كه مبادا ديگران در عمل به قرآن پيشى گيرند ، كه اين خود باعث شتافتن و پيشى گرفتن بدوست .
5 سفارش به فرمان نماز و ترس از خدا درباره آن ، و بر فضيلت نماز به وسيله قياس مضمرى توجه داده است كه صغراى آن جمله : فانّها عمود الدّين ،
مىباشد ، و آن عين حديثى است كه ما قبلا نقل كرديم و كبراى مقدّر نيز چنين است : و هر آنچه آن طور باشد لازم است كه با به پاداشتن آن دين به پاداشته شود .
6 سفارش درباره خانه خدا و نهى از ترك زيارت آن در تمام طول عمر ، و راز مطلب قبلا گذشت . و بر فضيلت ديگرى براى خانه خدا توجه داده است كه باعث مىشود تا انسان هميشه در ملازمت آن باشد و آن اين كه ترك زيارت خانه خدا ، موجب مىشود كه خداوند به كسانى كه زيارت خانه او را ترك كردهاند به ديده رحمت ننگرد ، و از آنان محافظت و مراقبت نكند ، زيرا كسى كه حرمت خدا را درباره خانهاش نگه ندارد ، و به خاطر خدا از خانهاش پاسدارى نكند ،
خداوند نيز او را حفظ و نگهدارى نخواهد كرد ، و احتمال دارد كه مقصود امام ( ع ) اين باشد كه در آن صورت دشمنان به شما مهلت نخواهند داد و حرمت شما را نگاه نخواهند داشت ، زيرا گرد آمدن مسلمانان در بيت اللّه و مراقبت از آن جا باعث عزّت آنان با لطف خدا خواهد شد و چنگ زدن به ريسمان خدا باعث جلب عنايت خداوند نسبت به مردم چنگ زننده و ترس دشمنان از آنان و فزونى جمعيت و همسويى ايشان مىگردد .
7 سفارش به جهاد با مال و جان و زبان در راه خدا و ترس از خدا بابت فروگذاردن آن ، و جهاد از چيزهايى است كه قبلا فضيلت آن را دانستى .
[ 206 ]
8 سفارش به پيوند و بخشش نسبت به يكديگر ، يعنى هر كدام نسبت به ديگرى در راه خدا از كمك خود دريغ ندارد .
9 بر حذر داشتن از دورى و جدايى از يكديگر و دليل آن نيز روشن است .
10 نهى از ترك امر به معروف و نهى از منكر ، كه اين خود به معنى دستور به انجام آنهاست . و به دليل پيآمد بدآن ، و فراهم آمدن زمينه تسلّط اشرار بر آنها ،
و قبول نشدن دعايشان ، آنان را از ترك اين دو فريضه برحذر داشته است . و دليل فراهم آمدن چنين زمينهاى اين است كه اگر جامعه امر به معروف و نهى از منكر را ترك كند اين امر باعث بروز منكر و كاستى معروف از طبيعت افراد بدكردار شده و زمينه تسلّط و غلبه آنان و زمامدارى تبهكاران فراهم مىآيد . و اين خود باعث فزونى بدى و بدكاران و كاستى شايستگان و سستى همّت آنها از تقاضاى نزول رحمت پروردگار وسيله دعايشان مىگردد و در نتيجه هر چه دعا مىكنند مستجاب نمىشود . آنگاه امام ( ع ) به دنبال اين سخنان ، افراد خويشاوند خود از فرزندان عبد المطّلب را بخصوص در مورد خون خويش و سفارش به چند مطلب زير ، مخاطب قرار داده است :
اوّل : آنها را از ايجاد آشوب به بهانه كشته شدن او ، منع كرده و فرموده است : مبادا شما را در حالى ببينم كه دستتان را در خون مسلمانان به شدّت فرو بردهايد ، كنايه از اين كه دست به كشتار زدهايد .
عبارت : تقولون : قتل امير المؤمنين مىگوييد : امير المؤمنين را كشتند ،
حكايت از جريان عادى و معمول است كه هر فرد خونخواه به هنگام هيجانزدگى براى اظهار بهانه و دليلى كه انگيزه او بر ايجاد آشوب است بر زبان مىآورد .
دوم : آنان را از كشتن كسى جز قاتل خود نهى كرده است ، زيرا اقتضاى
[ 207 ]
عدل و داد همين است .
سوم : آنها را با عبارت : انظروا . . . هذه هشدار داده است كه ابن ملجم را به صرف ضربت زدن جايز نيست بكشند ، چه ممكن است به دليل ديگر مرگ فرا رسد ، مگر اين كه يقين كنند علّت مرگ همان ضربت بوده است .
چهارم : به آنان دستور داده است ، ابن ملجم را در برابر يك ضربت كه زده است ، تنها يك ضربت بزنند ، زيرا اقتضاى عدل و داد باز همين است .
پنجم : از مثله كردن او به دليل روايتى كه خود از پيامبر ( ص ) شنيده است ،
نهى فرموده . توضيح آن كه در مثله كردن نوعى تجاوز حتمى و سنگدلى و فرونشاندن آتش خشم وجود دارد ، كه تمام اينها از اخلاق ناپسند و پستى است كه بايد از آنها خوددارى كرد . اين نقل قول پيامبر ( ص ) به منزله صغراى قياس مضمرى است كه كبراى مقدّر آن نيز چنين است : و هر چه را كه پيامبر خدا ( ص ) نهى كرده است نبايد آن را انجام داد . توفيق از جانب خداست .
[ 208 ]