شرح
امام ( ع ) در مقام تعريف مؤمن شانزده صفت را ياد كرده است :
1 شادىاش در چهره است ، و اين خود ، در رابطه با فضيلت تواضع و فروتنى است 2 غمش در دل است ، و اين از ترس خداست ، و توجّه بر اين كه شايد در برابر امر خدا كوتاهى كرده باشد .
3 از هر چيز بيشتر سعه صدر دارد ، و قبلا دانستى كه سعه صدر فضيلتى براى قوه غضبيّه است و گاهى از آن تعبير به « رحب الذراع دست باز » مىكنند . مقصود امام ( ع ) آن است كه مؤمن اين فضيلت را به طور كامل دارد .
4 نفسش از هر چيز خوارتر است ، يعنى به خاطر تواضعش در برابر خدا و با توجّه به موقعيّت و ارزش نفس خود كه چه قدر به خدا نيازمند است . كلمه :
[ 690 ]
صدرا و نفسا هر دو تميزند .
5 از گردنفرازى بيزار است . چون اين صفت مانند خودبينى و خودپسندى ريشه تمام پستيهاست . و همچنين دشمنىاش با رياكارى به خاطر دورى از اين صفت ناپسند است .
6 غم طولانىاش به خاطر نگرش مداوم بر مرگ و پس از مرگ است كه در پيش روى اوست .
7 والا همتىاش از آن روست كه والا همّتى و دورى از پستيهاى دنيا و توجه به هدف نهايى يعنى سعادت جاودانه اخروى از ويژگيهاى مؤمن است .
8 خاموشى بسيار او به خاطر كمال عقلش مىباشد و جز به مقدار نياز و براى گفتن سخنى كه حكمت و مصلحت دارد ، دم بر نمىآورد .
9 اوقات زندگىاش را به عبادت پروردگارش مشغول است .
10 سپاسگزار است ، يعنى خدا را فراوان سپاس مىگويد .
11 بردبار است ، يعنى در برابر آزمون الهى صبور است .
12 در انديشه ملكوت آسمانها و زمين و دريافت آيات خدا و بينشى كه از آنها كسب مىكند ، فرو رفته است .
13 در دوست شدن با هر كسى امساك مىورزد ، از آن رو كه وى براى مراتب دوستى و دوستان ارزش قائل است . و اينان دوستان راستين در راه خدايند ، و بسى اندكند ، بنابر اين ، دوستى را به دست پيشامدها نمىسپارد و همين طور با هر كسى كه خواهان محبت و دوستى با اوست دوستى نمىكند . و احتمال دارد مقصود آن باشد كه هرگاه كسى را به دوستى گرفت ، امساك مىورزد تا مبادا دوستىاش را تباه سازد و يا با دوست خود سهلانگارى كند . و بعضى به فتح خاء روايت كردهاند : الخلّة : حاجت يعنى وقتى كه براى او حاجتى پيش آيد ،
از اين كه حاجت خويش را از كسى درخواست كند ، خوددارى مىورزد .
[ 691 ]
14 نرم خوست ، يعنى در طبع او سختگيرى و خشونت وجود ندارد .
15 طبعش رام است ، كنايه از اين كه در برخورد با ديگران نرم و هموار است . اصل اين كلمه :