شرح
آغاز اين خطبه در بيان اين است كه علم خداوند به جزئيّات موجودات با همه كثرت و اختلافى كه دارند احاطه دارد ، و اين كه فرموده است : خداوند فرياد حيوانات وحشى را در بيابانها كه بر اثر خشكسالى و بىگياهى ناله ، و گويى به درگاه او استغاثه مىكنند مىداند براى اين است كه گوشزد كند انسان سزاوارتر است به اين كه به درگاه او التجا كند ، و به او پناه برد ، همچنين ذكر اين كه خداوند بر گناهانى كه بندگان در پنهانى انجام مىدهند ، و آمد و شد ماهيها در پهنه و ژرفاى درياها آگاه است ، بدين منظور است كه مردم از ارتكاب گناه در خلوت به گمان اين كه مكان امنى براى اين كار است دورى جويند .
پس از اين به رسالت پيامبر گرامى ( ص ) گواهى مىدهد ، و سپس به تقوا و پرهيزگارى سفارش مىكند و در تأكيد اين مطلب به ذكر صفاتى از حقّ تعالى مىپردازد كه توجّه به آنها باعث ترس و هراس از نافرمانى خداوند و موجب رو آوردن و پناه بردن به اوست ، از جمله اين كه خداوند سبحان مبدأ آفرينش و مرجع
[ 810 ]
بازگشت انسان در معاد حسّى و عقلى است چنان كه فرموده است « وَ هُوَ خَلَقَكُمْ أوَّلَ مَرَّةٍ وَ إلَيْهِ تُرْجَعُونَ » [ 1 ] و ما درباره اين مطلب مكرّر توضيح دادهايم ، ديگر اين كه خداوند است كه خواستهاى شما را برآورده مىكند ، و آرزوهاى شما به او باز مىگردد و رو به سوى او داريد زيرا حقّ تعالى منتها و مقصد همه موجودات است و همه به او بازگشت دارند ، ديگر اين كه فرموده است : و إليه مرامى مفزعكم يعنى در ترس و وحشتهاى خود به او پناه مىبريد ، و اين جمله مانند اين است كه گفته مىشود فلان مرمى قصدى يعنى در مشكلات پناه من به اوست ، همچنان كه خداوند متعال فرموده است : « إذَا مَسَّكُمُ الْضُرُّ فَإِلَيْهِ تَجْأَرُوْنَ » [ 2 ] .
پس از اين امير مؤمنان ( ع ) صفات و آثارى از تقوا به شرح زير بيان مىكند كه انسان وادار مىشود به اين فضيلت رو آورد و آن را پناه خود گرداند :
1 درمان درد دلهاى شماست ، پيش از اين شرح دادهايم كه پرهيزگارى داروى دردهاى اخلاقى و صفات زشت نفسانى است كه موجب هلاكت انسان است .
2 بينايى براى كورى دلهاى شماست ، مراد رهايى چشمهاى دل از كورى نادانى است .
3 درمان بيمارى بدنهاى شماست ، زيرا پرهيزگارى مستلزم كاستن در خوردن و آشاميدن ، و بسنده كردن به اندازه نياز است ، چنان كه آن حضرت در آن جا كه ويژگيهاى پرهيزگاران را بر شمرده كم خوردن را يكى از صفات آنان ذكر فرموده است ، و ما مىدانيم پرخورى چه بيماريهاى بسيارى كه در بدن انسان به وجود مىآورد . از اين رو آن بزرگوار فرموده است : المعدة بيت الأدواء يعنى شكم خانه همه دردهاست .
[ 1 ] سوره فصّلت ( 41 ) آيه ( 31 ) يعنى : او شما را نخستين بار بيافريد و دوباره به سوى او باز مىگرديد .
[ 2 ] سوره نحل ( 16 ) آيه ( 53 ) يعنى : هنگامى كه زيانى به شما برسد به او استغاثه مىكنيد .
[ 811 ]
4 موجب اصلاح تباهى سينههاى شماست ، منظور زدودن زنگار كينه ،
حسد ، پليدى و نيّات بدى است كه بر خلاف دستورهاى خداوند در دلها جاى دارد ، و تقوا مستلزم نفى و ترك همه اينها و پاكيزه شدن دل از اين صفات است ،
زيرا مبدأ اينها و همه بديها دوستى دنيا و دلبستگى به لوازم پوچ آن است ، و آن كه تقوا را پيشه خود ساخته از اينها بر كنار مىباشد .
5 پاك كننده آلودگى جانهاى شماست ، يعنى تقوا جانهاى شما را از آلودگى و پليدى صفات زشتى كه مايه نابودى شماست پاكيزه مىكند ، اين سخن همانند گفتار پيش آن حضرت است كه فرموده است تقوا داروى دلهاى شماست ليكن اين دو تعبير با يكديگر فرق دارد ، زيرا در آن جا كه داروى دلها گفته شده به اعتبار اين است كه صفات زشت مانند بيماريهاى زيانبارى است كه انسان را دچار نابودى مىسازد ، و تعبير دوّم از نظر اين است كه خويهاى ناپسنديده به منزله آلودگيها و پليديهايى است كه مانع ورود انسان به بهشت قدس خداوند و جايگاه صدق مىگردد .
6 زداينده تاريكى چشمهاى شماست ، اين معناى جمله : وجلاء عشاء أبصاركم مىباشد ، واژه عشاء براى تاريكى كه عارض ديده باطن مىشود ، و صفات زشتى كه مانع ادراك حقايق مىگردد استعاره شده است ، اين كلمه باغين نقطه دار نيز روايت شده و مراد از آن تاريكى اوهام ناشى از نادانى است كه از آن به پرده غفلت تعبير مىشود ، بنابراين تقوا كه نفس را براى وصول به درجات كمال آمادگى و شايستگى مىدهد زداينده اين تاريكى و روشنى بخش چشم باطن انسان است ، اين كه امام ( ع ) تقوا را جلاى ( روشنى ) چشم خوانده از باب مجاز ،
و از قبيل اطلاق نام مسبّب بر سبب است .
7 ايمنى براى ترس دلهاى شماست ، زيرا مىدانيم كه پرهيزگارى سبب ايمنى از عذاب آخرت است و ممكن است در برابر ترس و بيمهاى دنيا نيز مايه امنيّت و سلامت باشد ، زيرا بزرگترين ترس و بيم انسان در دنيا مرگ و هر چيزى
[ 812 ]
است كه موجبات آن را فراهم كند . در حالى كه ارباب تقوا و معرفت از بيم مرگ فارغ بوده و بسا اين كه مردن و رهايى يافتن از قفس تن محبوب آنها نيز مىباشد ،
زيرا مرگ براى آنان وسيله خلاصى و وصول به لقاى برترين محبوبشان است ،
و خداوند متعال به همين مطلب اشاره كرده و فرموده است : « يَا أيُّهَا الَّذِيْنَ هَادُوْا إنْ زَعَمْتُمْ أنَّكُمْ أَوْليَاءُ لِلّهِ مِنْ دُوْنِ الْنَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إنْ كُنْتُمْ صَادِقِيْنَ » [ 3 ] آيه شريفه دلالت دارد بر اين كه هر كس از روى صدق و راستى مدّعى دوستى خداوند است آرزوى مرگ دارد ، و نيز فرموده است : قُلْ إنْ كَانَتْ لَكُمُ الدّارُ الآخِرَةُ عِنْدَ اللّهِ خَالِصَةً مِنْ دُوْنِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إنْ كُنْتُمْ صَادِقِيْنَ [ 4 ] .
8 روشنى سياهى تاريكيهاى شماست [ اين ظاهر معناى جمله و ضياء سواد ظلمتكم مىباشد مترجم ] واژه ظلمت كه بر تاريكى اطلاق مىشود براى نادانى و غفلت دل استعاره شده ، و چون تاريكى سياهى را به همراه دارد با ذكر آن استعاره مذكور ترشيح داده شده است ، و اين عبارت نظير گفتار آن حضرت است كه فرموده است : و جلاء عشاء أبصاركم ، چنان كه ملاحظه مىشود در تمامى جملات مذكور صنعت تضادّ موجود ، و قرينهها با ضدّ آن ذكر شده است .
پس از اين امير مؤمنان ( ع ) سفارش خود را با ذكر شرايط و آدابى كه بايد در طريق طاعت و فرمانبردارى خداوند رعايت شود تأكيد مىكند :
1 طاعت و بندگى خداوند را شعار خود قرار دهيد ، شعار به معناى جامه زيرين ، و در اين جا كنايه از اين است كه هميشه ملازم طاعت خداوند بوده و مانند جامه زير كه با بدن ملازمت و پيوستگى دارد همواره فرمانبردار اوامر او باشيد ، و لحظهاى سر از فرمانش برنتابيد ، قيد دون دثاركم اشاره به اين است كه طاعت خدا
[ 3 ] سوره جمعه آيه ( 7 ) يعنى : اگر گمان كردهايد شما دوستان خداييد نه مردم ديگر پس آرزوى مرگ كنيد اگر راستگو هستيد .
[ 4 ] سوره بقره ( 2 ) آيه ( 94 ) يعنى : بگو ( اى پيامبر ) اگر سراى آخرت در نزد خدا به شما اختصاص يافته نه مردم ديگر ، پس آرزوى ، مرگ كنيد اگر راست مىگوييد .
[ 813 ]
را جامه ظاهر خود قرار ندهيد ، بلكه آن را در جان خود جاى دهيد ، زيرا در غير اين صورت جز فايدهاى اندك چيزى عايد آنها نخواهد شد ، دثار به جامه رويين گفته مىشود .