ترجمه
« او گمان مىبرد به خدا اميدوار است ، به خداوند بزرگ ، سوگند دروغ مىگويد ، چگونه است كه اميدوارى او در عملش نمايان نيست ، زيرا هر كس اميدى دارد اميد او از كردارش دانسته مىشود ، جز اميد به خدا ، چون اميد به او خالص نيست ، و هر ترسى محقّق است جز ترس از خدا ، چون بيم از خداوند راست و بىغشّ نيست ، اميدهاى بزرگ را از خدا دارند و در كارهاى كوچك به بندگان اميد مىبندند امّا در برابر خداوند آن چنان نيستند كه در برابر بنده اويند ، چه شده است كه از آنچه در مورد بندگان خدا انجام مىگردد نسبت به خداوند بزرگ كوتاهى مىشود ؟ آيا بيم دارى كه در اميد به خدا دروغگو باشى يا اين كه او را سزاوار اميد نمىدانى ، همچنين اگر او از يكى از بندگان خدا بيمناك شود به گونهاى رفتار مىكند كه با خداوند چنين رفتارى نمىكند براى اين كه ترس از بندگانش را نقد و موجود ، و ترس از او را نسيه و وعده مىداند ، آرى كسى كه دنيا در نظرش سترگ و موقعيّت آن در دلش بزرگ باشد آن را بر خدا برگزيده و از خدا مىبرد و بنده دنيا مىشود .
روش پيامبر خدا ( ص ) در تأسّى جستن و پيروى كردن براى تو كافى است ، و رفتار او دليل برزشتى و نقص دنيا و بسيارى رسواييها و بديهاى آن مىباشد ، زيرا دنيا بكلّى از او گرفته شد ، و از همه سو براى ديگران مهيّا گرديد ، او از اين كه از پستان دنيا شير نوشد ممنوع ، و از زيب و زيور آن ، بر كنار شد .
و اگر بخواهى روش دوّمين پيامبر خدا يعنى موسى كليم اللّه را كه درود خدا بر او باد براى تو بگويم در آن هنگامى كه مىگفت : « رَبِّ إنِّي لِمَا أنْزَلْتَ إلَىَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيْرٌ [ 2 ] » به خدا سوگند او جز گرده نانى كه آن را بخورد از
[ 2 ] سوره قصص ( 28 ) آيه ( 24 ) يعنى : پروردگارا ، هر خيرى را بر من فرود آورى بدان نيازمندم .
[ 512 ]
خداوند نخواست ، زيرا او گياه زمين را مىخورد ، و از بسيارى لاغرى و فرو ريختن گوشت بدنش سبزى گياه از پشت پرده شكمش ديده مىشد .
و چنانچه بخواهى روش سوّمين پيامبر را برايت بازگو كنم ، يعنى داود ( ع ) كه درود خدا بر او باد ، داراى مزامير و قارى بهشتيان ، او به دست خويش از ليف خرما زنبيلها مىبافت و به همنشينان خود مىگفت كدام يك از شما اينها را برايم مىفروشد ؟ وى از بهاى آنها گرده نان جوى فراهم مىكرد و مىخورد .
و اگر بخواهى درباره عيسى بن مريم عليه السلام سخن بگويم ،
او سنگ را بالش خود قرار مىداد و جامه زبر مىپوشيد و طعام خشن مىخورد و نان خورش او گرسنگى بود ، چراغ شبش مهتاب ، و سر پناهش در زمستان خاوران و باختران ( اين طرف و آن طرف ) زمين بود ، ميوه و سبزى خوشبوى او گياهى بود كه از زمين براى چهار پايان مىروييد ، او نه همسرى داشت كه وى را شيفته خود كند و نه فرزندى كه او را دچار اندوه سازد ، و نه مالى كه او را به خود مشغول گرداند و نه طمعى كه وى را به خوارى افكند ، پاهايش مركب او و دستهايش خدمتكار وى بود .
از پيامبر پاك و پاكيزه خود كه درود خدا بر او و خاندانش باد پيروى كن ، زيرا او نمونه است براى كسى كه بخواهد تأسّى كند ، و انتسابى شايسته است براى كسى كه بخواهد منتسب شود ، محبوبترين بندگان نزد خداوند كسى است كه به پيامبر او اقتدا كند ، و به دنبال او گام بردارد . او لقمه دنيا را با اطراف دندان مىخورد ( نه به پرى دهان ) ، و به دنيا توجّهى نداشت . از همه مردم دنيا بيشتر پهلويش از آن تهى ، و شكمش از همگان گرسنهتر بود ، دنيا به او پيشنهاد شد ليكن از پذيرفتن آن خوددارى كرد ، او آن چيزى را كه خداوند دشمن داشته ، دانست و دشمن داشت ، و آنچه را خداوند حقير شمرده او نيز حقير شمرد ، و چيزى را كه خداوند خرد و كوچك دانسته او نيز خرد و ناچيز مىدانست . و اگر در ما جز دوستى آنچه را خدا و پيامبرش دشمن داشته و بزرگداشت آنچه را كه خداوند كوچك و حقير شمرده چيز ديگرى نبود براى
[ 513 ]
دشمنى با خدا و مخالفت با دستور او كافى بود .
پيامبر ( ص ) بر روى زمين طعام مىخورد و مانند بردگان مىنشست ، و به دست خود بر كفش و جامهاش وصله مىزد ، بر الاغ برهنه سوار مىشد ،
و يكى را هم در پشت سر خود سوار مىكرد ، پردهاى بر در اطاقش آويخته ديد كه در آن تصويرهايى بود ، به يكى از همسرانش فرمود : اى زن اين را از نظر من پنهان كن ، زيرا هنگامى كه به آن مىنگرم به ياد زيب و زيور دنيا مىافتم ،
او با تمام قلب خويش از دنيا روگردانيد و ياد آن را از خود دور ساخت ، و دوست داشت كه آرايشهاى دنيا از نظرش ناپديد باشد ، مبادا از آن جامه فاخرى برگيرد ، يا دنيا را جاى آرميدن بشمارد ، و اميد درنگ در آن داشته باشد ، لذا آن را از جان خويش بكلّى بيرون راند ، و از دل خود دور ساخت و از جلو چشمش پنهان گردانيد ، آرى چنين است كسى كه چيزى را دشمن مىدارد از اين كه به آن نظر كند و نام آن نزد او برده شود نيز بيزار است .
در روش زندگى پيامبر خدا كه درود خداوند بر او و خاندانش باد چيزهايى است كه تو را به زشتيهاى دنيا و عيبهاى آن آگاه مىسازد ، زيرا او با بستگان خود در دنيا گرسنه به سر برد و با همه تقرّبى كه در پيشگاه خداوند داشت زيب و زيور دنيا از او به دور داشته شد ، بنابراين بيننده بايد با چشم خرد بنگرد كه آيا خداوند با اين كار محمّد ( ص ) را گرامى داشته و يا خوار ساخته است ، اگر بگويد خوار كرده است دروغ گفته و به خداوند بزرگ سوگند دست به بهتان بزرگى زده است ، و اگر بگويد او را گرامى داشته بايد بداند خداوند آن ديگرى را خوار داشته كه دنيا را براى او فراخ و گسترده ساخته ، زيرا آن را از مقرّبترين كسان به درگاهش دريغ داشته است ، بنابراين كسى كه مىخواهد تأسّى جويد بايد از پيامبر خود پيروى كند ، و در پى او گام بردارد ،
و به هر جا او وارد شده به آنجا در آيد ، و اگر چنين نكند از هلاكت ايمن نخواهد بود ، زيرا خداوند محمّد ( ص ) را نشانه قيامت و مژده دهنده بهشت و بيم دهنده عقوبتها و كيفرها قرار داده است .
آرى او با شكم گرسنه از دنيا رفت و با قلبى سليم به ديار آخرت وارد
[ 514 ]
شد ، او تا آن گاه كه به سراى باقى شتافت و دعوت پروردگارش را اجابت كرد سنگى بر روى سنگى ننهاد ، چه بزرگ است منّت خدا بر ما كه نعمت وجود چنين رهبرى را به ما عطا فرمود تا از او پيروى كنيم ، و به دنبال چنين پيشوايى گام بر داريم ، به خدا سوگند من به اين جبّه خود آن قدر وصله زدم كه ديگر از وصله زننده آن شرم كردم ، كسى به من گفت : ديگر اين لباس كهنه را از خود دور نمىكنى ؟ گفتم از من دور شو كه : « عند الصّباح يحمد القوم السّرى [ 3 ] » .