1 اين كه دنيا غايت نظر كوردلان و منتهاى هدف آنان است ،
واژه اعمى ( كور ) را براى نادان استعاره فرموده ، همچنان كه خداوند متعال فرموده است :
« فَإنَّها لاَ تَعْمَي الْأبْصَارُ وَ لَكِنْ تَعْمَي الْقُلُوبُ الَّتِيْ فِي الصُّدُورِ [ 5 ] » وجه مناسبت اين است كه نادان حقّ را با چشم دل نمىنگرد ، همچنان كه كور نمىتواند اشيا را با چشم سر بنگرد ، و با ذكر اين كه كوردلان در پشت سر اين جهان چيزى نمىبينند ، به نادانى آنها به چگونگى مرگ و احوال پس از آن و سعادت و شقاوت جهان آخرت اشاره فرموده است .
اگر گفته شود : امام ( ع ) در همان حالى كه به كور نسبت نابينايى داده او را بينا به دنيا خوانده است ، و اين سخن تناقض دارد ، پاسخ اين است كه مراد آن حضرت از كورى ، عدم بينش و كورى دل است كه اين احوال نادانان و بىخبران است ، و بر سبيل استعاره ذكر شده ، لذا براى نابينا اثبات چشم سر نشده است تا با گفتن اين كه او دنيا را مىبيند تناقض داشته باشد ، و نيز محتمل است كه مراد از ديدن كور ، بطور استعاره ديدن چشم بصيرت او باشد ، آشكار است كه منتهاى شعاع بينش نادان ، تلاش در امور دنيا ، و كوشش در جهت به دست آوردن و كاميابى از آن است ، بىآن كه براى جهان پس از اين عبرتى بيندوزد ، و پند و اندرز به حال او سودمند واقع گردد .