امام ( ع ) به دو اعتبار خطبه را با حمد و سپاس خداوند آغاز فرموده است :
اوّل اين كه حمد و سپاس سپاسگزاران را با افاضه نعمت از جانب پروردگار به آنها ، پيوند داده ، چنان كه حقّ تعالى فرموده است : « لَئنْ شَكَرْتُمْ لاَزِيْدَنَّكُمْ » [ 2 ] ، براى اين كه بندگان خدا با سپاس و شكر نعمتهاى پروردگار ،
شايستگى مىيابند كه خداوند بخششهاى خود را به آنها افزايش دهد .
دوّم نعمتهايى را كه خداوند به بندگان مىبخشد ، به اعتراف بندگان كه آن نيز از جانب حق تعالى به اعماق دلهاى آنان افاضه مىشود ارتباط داده است .
و چون پيش از اين دانستهايم كه حقيقت شكر همان اعتراف به نعمت است ،
در اين صورت معناى ارتباط نعمت با شكر براى ما آشكار مىشود ، امّا شكر و
[ 1 ] سوره آل عمران ( 3 ) آيه ( 102 ) يعنى : اى كسانى كه ايمان آوردهايد از نافرمانى خداوند آن چنان كه شايسته خدا ترسى است بپرهيزيد و از دنيا نرويد مگر اين كه مسلمان باشيد .
[ 2 ] سوره ابراهيم ( 14 ) آيه ( 7 ) يعنى : اگر شكر نعمت به جاى آريد بر نعمت خود به شما مىافزاييم .
[ 173 ]
توفيق اداى آن ، خود نعمتهاى ديگرى است ، كه ما در شرح خطبه اوّل به آنها اشاره كردهايم ، ضمنا در اين جا احتمال مىرود كه مراد ، شكر بارى تعالى نسبت به بندگان شكر گزارش باشد ، چنان كه فرموده است : « فَإنَّ اللّهَ شَاكِرٌ عَلِيمٌ [ 3 ] » يعنى : خداوند شكر گزار و آگاه است . در اين صورت پيداست كه اتّصال نعمت به شكر ، در چه درجهاى از تفضّل وجود و بخشش قرار دارد ، زيرا آنچه ميان مردم ،
متعارف و معمول مىباشد اين است كه شكر از جانب كسى به عمل مىآيد كه به او احسان شده است ، اما شكر از جانب احسان كننده خود احسانى ديگر و بخششى والاتر است .