شرح
امام ( ع ) به مناسبت آثارى كه خداوند از قدرت و سلطنت خود ظاهر فرموده ،
و آنچه را از ملكوت آسمانها و زمين به ما نشان داده ، و نظام اكملى كه در عوالم وجود برقرار كرده او را سپاس گفته است ، آثار قدرت و نظام اكملى كه چشم خرد
[ 785 ]
و بينش از مشاهده كيفيّت آن حيران و قرين شگفتى است ، بلكه هر ذرّهاى را كه آفريده مايه همين حيرت و اعجاب است ، واژه مقل ( چشمها ) استعاره براى مشاهده شكوه و جلال كبريايى بارى تعالى و استعاره مناسبى است ، زيرا عظمت و قدرت و كبريايى او مقتضى صدور آثار بزرگ و شگفتانگيزى است كه ديده دلها از مشاهده آنها دچار حيرت است ، و اين كه انديشهها و آنچه را در دلها خطور مىكند از شناخت حقيقت او باز داشته براى اين است كه وجود بارى تعالى كمال مطلق است و اين صفت مستلزم عجز اوهام بشرى از ادراك حقيقت اوست ، منظور از هماهم النّفوس افكارى است كه به دل خطور مىكند و انسان درباره آنها مىانديشد ، و در پيرامون اين موضوع پيش از اين مكرّر سخن راندهايم ، پس از اين امام ( ع ) به كلمه توحيد شهادت مىدهد ، و آن را با چهار صفت همراه مىكند :
1 اين كه گواهى او مقرون به ايمان است ، يعنى اقرارى است كه با اعتقاد قلبى مطابق است .
2 شهادت مذكور از روى ايقان است ، يعنى اعتقادى است بر پايه يقين به اين شرح كه جز او خدايى نيست و هر اعتقادى جز اين درست نيست .
3 اين گواهى از روى اخلاص است ، يعنى اين اعتقاد را از هر چه جز اوست خالص كرده است و با او چيزى را موجود و معتبر نمىبيند .
4 اين گواهى با اذعان توأم است ، و اذعان ثمره اخلاص و نتيجه حصول كمال آن است ، و تفاوت درجات اذعان بستگى به مراتب اخلاص دارد ، و طاعتها و عبادتهاى ديگر نيز كه از شرايط و لوازم كلمه توحيد است به آن باز مىگردد .
پس از اين كلمه ديگر شهادت را كه گواهى دادن به رسالت پيامبر اكرم ( ص ) است بازگو و براى اشاره به مراتب فضيلت ان بزرگوار ، اوضاع جهان را در هنگام بعثت آن حضرت ، و زشتيها و نارواييهايى را كه در آن موقع حاكم بوده بيان مىكند ، واژه أعلام الهدى ( نشانههاى هدايت ) را براى پيشوايان دين كه
[ 786 ]
رهنمايان راه خدايند استعاره آورده ، همچنين واژه مناهج را براى قوانين شرع كه جزئيّات احكام را در بر دارند ، و لفظ دروس و طموس را براى نابودى اين آيينهاى الهى پيش از بعثت پيامبر اكرم ( ص ) استعاره فرموده است ، واو ، در جمله و أعلام الهدى دارسة براى حال است ، معناى فصدع بالحقّ اين است كه آنچه را بدان مأمور شده بود تبليغ و حقّ را در برابر باطل آشكار فرمود ، و براى اين كه مردم را از گمراهى و سرگردانى به راه خدا باز گرداند به اندرز و ارشاد آنها پرداخت ، و با سيره و روش خود آنان را به طريقه رشد و صواب هدايت كرد و به پيروى از شيوه عدالت و استقامت در راه راست دستور داد .
پس از اين امير مؤمنان ( ع ) به گونهاى فشرده به شنوندگان گوشزد مىكند كه آفرينش آنها بيهوده و بدون هدف و مقصود نيست و خداوند آنها را مانند چهار پايان مهمل و سر خود رها نكرده و از آنچه درباره آنها اراده فرموده دست باز نداشته است ، سپس براى اين كه آنان را به شكر نعمتهاى الهى وادار و ترغيب كند ، تذكار مىدهد كه خداوند نعمتهايى را كه به شما ارزانى داشته مىداند ، و به چگونگى و اندازه و شماره آنها آگاه است ، از اين رو پس از اين سخن فرموده است : فاستفتحوه يعنى از او بخواهيد درهاى بركت و نصرت خود را به روى شما بگشايد ، و استنجحوه يعنى برآوردن حاجتها و نيازهاى خود را از او بخواهيد ،
و اطلبوا إليه يعنى از پيشگاه او درخواست كنيد كه شما را به راه راست و آنچه موجب خشنودى اوست هدايت فرمايد ، و استمنحوه و كمالات لازمه انسانى را به شما ارزانى بدارد ، و حصول اينها از طريق شكر گزارى و انجام دادن عبادات كه به انسان آمادگى مىدهد تا مشمول رحمت پروردگار گردد ميّسر است .