شرح
بايد دانست كه روش امام ( ع ) در هنگامى كه مىخواهد از وقايع آينده خبر دهد اين است كه سخن خود را با عبارت كأنّي آغاز مىكند ، همچنان كه پيش از اين در مورد آينده كوفه فرمود : كأنّى بك يا كوفة و نيز در موقعى كه شاميان را صدا
[ 1 ] علم زمان وقوع رستاخيز نزد اوست . . .
[ 255 ]
زد ، فرمود كأنّي به ، علّت اين است كه آنچه را آن حضرت از آينده مىداند به چشم بصيرت آن را ديده ، و انوار غيبى آن را از طريق مرشد و استادش پيامبر گرامى ( ص ) بر نفس قدسى او افاضه و الهام فرموده است از اين رو آنچه را به چشم باطن ديده به سبب جلوه و ظهور آن كه خالى از هر شكّ و ريب است به رؤيت چشم سر تشبيه فرموده است لذا به كار بردن حرف تشبيه در آغاز سخن زيبا و نيكوست ، و ضميرهاى جمع در خطبه به تركان برگشت دارد ، اين كه چهرههاى آنها را به سپرهاى پينه خورده و پوست بردوخته تشبيه فرموده ، جهت مشابهت ، گردى و استخوان بندى و فراخى صورت آنهاست ، و مراد از آن خشونت و ستبرى چهرههاى آنهاست ، و اين تشبيه محسوس به محسوس است . امّا توصيف آنها به اين كه جامه ابريشمين و حرير مىپوشند ، و اسبان را نگهدارى و آماده مىكنند ، بررسى چگونگى احوال تركان به صدق اين گفتار گواهى مىدهد ، و خبر آن حضرت در باره كشتار سخت آنها به شرحى كه ذكر فرموده در آن هنگام كه هجوم مىآورند نيز از جمله مطالبى است كه تاريخ بر آن گواه است ، وقايعى كه ميان تركان و اعراب و ديگر مسلمانان در روزگار عبد اللّه بن زبير و قتيبة بن مسلم روى داده مشهور است ، همچنين جنگهاى مغولان با مسلمانان و كشتار بىرحمانه آنان در عراق عرب و خوزستان و خراسان و ديگر شهرها براى صدق گفتار امام ( ع ) بدان شرح كه بيان فرموده كافى است .
امّا پاسخ آن بزرگوار به مرد كلبى مشعر بر اين كه آنچه فرموده است علم غيب نيست ، و آن را از صاحب علم فرا گرفته و اين كه امام ( ع ) دانشهايى را علم غيب شمرده كه جز خداوند كسى آنها را نمىداند ، همه گفتارى حقّ و صدق است ، و با اين توضيح ما را به تفاوت ميان علم غيب و خبر دادن از آنچه در آينده روى خواهد داد آگاه فرموده است ، ليكن سزاوار است دانسته شود كه فراگيرى او از پيامبر گرامى ( ص ) بدين طريق نبوده كه صور و وقايع جزيى به آن بزرگوار القا شده باشد ، بلكه معنايش اين است كه بر اثر طول مصاحبت با پيامبر اكرم ( ص ) از
[ 256 ]
دوران كودكى تا زمان وفات آن حضرت ، همچنين بر اثر رياضات كامله و تعليمات تامّه و آگاهى به كيفيّت سلوك و اسبابى كه موجب رام شدن نفس امّاره براى نفس مطمئنّه است ، نفس قدسى او داراى آن مرتبه گرديد كه امور غيبى در آن نقش بندد ، و صور كلّى در آن منعكس شود ، و توانايى يافت كه از مغيبات خبر دهد و مردم را بدان آگاه سازد ، از اين رو فرمود : و دعا لي بأن يعيه صدرى و تضطمّ عليه جوانحي يعنى : دعا فرمود كه دلم آن را نگهدارد و سينهام آن را فرا گيرد ، واژه جوانح كه به معناى پهلوهاست كنايه از قلب است زيرا ميان دو پهلو قرار دارد ، و اگر علومى كه از جانب پيامبر اكرم ( ص ) به آن حضرت القا شده مشتمل بر صور جزيى بود نيازى به اين دعا نداشت ، زيرا فهم صور جزيى و حفظ آنها براى هر صحابى عامى و غير عامى ميسّر بود ، بلكه آنچه نگهدارى آن مشكل ، و نياز به دعا به درگاه خداوند دارد تا دل ، آن را نگه دارد ، و ذهن براى قبول آن آماده شود ، قوانين كلّى جهان خلقت و كيفيّت انشعاب و تفصيل آنها و فراهم شدن اسبابى است كه ادراك آنها را ممكن سازد تا نفس آماده شود كه صور جزيى به آن افاضه ، و در آن منعكس شود ، چنان كه پيش از اين به آن اشاره كردهايم .
[ 257 ]