فرموده است : و لا يحمل هذا العلم إلاّ أهل البصر .
يعنى پرچم مقابله با ستمكاران و متجاوزان اهل قبله را جز صاحبان بينش و خردهاى برتر كسى نمىتواند به دوش كشد ، و آنانى كه در برابر رويدادهاى
[ 4 ] محمّد بن ادريس شافعى نسب او به عبد مناف مىرسد ، در سال 150 ه متولّد شده و در سال 204 ه در مصر وفات يافته است . او پيشواى طريقه شافعيّه كه يكى از مذاهب چهارگانه اهل سنّت است مىباشد ، در ستايش على ( ع ) و خاندان پيامبر ( ص ) اشعارى دارد . نامه دانشوران ( مترجم )
[ 627 ]
ناگوار شكيبايى ، و در قبال وسوسهها از شتاب خوددارى و به موارد حقّ آگاهى دارند مىتوانند آن را رهبرى كنند ، بايد دانست كه در آن زمان مسلمانان جنگ با اهل قبله يعنى نبرد با يكديگر را گناهى بزرگ و مهمّ مىشمردند ، و با ترس و بيم در اين امر شركت مىكردند ، از اين رو امام ( ع ) فرموده است كه پرچم قيام عليه متجاوزان اهل اسلام را جز آنانى كه بر شمرده كسى نمىتواند به دوش كشد ، و واژه علم ( پرچم ) در خطبه به فتح لام روايت شده است . و معناى آن روشن است زيرا در جنگ ، پرچمدار ، به منزله مدار و محور است و دلهاى رزمندگان به آن بسته است ، لذا لازم است كسى كه رايت اين كار را بر عهده دارد به صفاتى كه ذكر فرموده آراسته باشد تا بتواند هر كارى را در محلّ و موقع خود انجام دهد .
سپس امام ( ع ) مردم را به اصولى كلّى توجّه مىدهد كه در هنگام عزيمت براى نبرد با متجاوزان اهل قبله رعايت كنند ، و عبارت است از اين كه به هر چه فرمان داده مىشوند اقدام كنند و از هر چه نهى مىشوند دست باز دارند ، و درباره كارى كه آن را به خوبى روشن و مشخّص نكردهاند شتاب نورزند ، مراد از جمله اخير اين است كه در انكار امرى كه آن حضرت انجام و يا فرمان داده ، پيش از آن كه چگونگى و فايده آن را از او جويا شوند شتاب نكنند ، زيرا آن حضرت مىتواند هر امرى را كه ناپسند آنهاست تغيير دهد يعنى اگر حقيقة در آن امر مصلحت و سودى نباشد در آن دگرگونى به عمل آورد ، اين كه امام ( ع ) دستور مىدهد اگر امرى مورد ناخشنودى و انكار آنهاست چگونگى آن را روشن سازند براى اين است كه امكان دارد آنچه ناپسند آنهاست در حقيقت زشت و ناپسند نباشد ، و به سبب ناآگاهى به علل و مصالح ، آن را زشت شمارند و با زبان يا عمل به انكار آن بشتابند و در نتيجه دچار خطا و لغزش شوند .
يكى از شارحان درباره گفتار آن حضرت كه فرموده است : فإنّ لنا عند كلّ أمر ينكرونه غيرا گفته است : اين سخن اشاره دارد به اين كه او مانند عثمان نيست كه آنچه را نهى مىكرد و مردم اعتنا نكرده مرتكب آن مىشدند درنگ كند ، بلكه
[ 628 ]
هر چيزى را كه مسلمانان ناخوش مىدارند و عرف و شرع اقتضاى دگرگونى آن را دارد نسبت به تغيير آن اقدام مىكند پس از اين امير مؤمنان ( ع ) با ذكر امورى چند لزوم نفرت و بيزارى جستن از دنيا را بدين شرح گوشزد مىكند :
1 از اين كه مردم آرزومند و مايل به دنيا باشند و در برابر محروميّت از خوشيها و نعمتهاى آن خشمگين و هنگام برخوردارى از آنها خشنود شوند دستور بيزارى مىدهد ، زيرا دنيا خانه و منزلگاهى نيست كه انسانها براى آن آفريده شده و بدان خوانده شده باشند ، و اين خود هشدارى است بر لزوم توجّه به جهان واپسين و كار و كوشش براى آن .
2 با ذكر اين كه مال و متاع دنيا براى كسى باقى نمىماند ، و مردم هم در اين جهان پايدار نمىمانند از شيفتگى و دلبستگى به دنيا دستور نفرت و بيزارى مىدهد .
3 تذكّر مىدهد كه در دنيا حقيقة سودى نيست ، و اگر چه انسان را با زرق و برق خود فريب مىدهد و معتقد مىگرداند كه در آن خير و كمالى است امّا در برابر به حدوث آفات و بروز دگرگونيهاى ناگوار و گوناگون نيز هشدار مىدهد ، از اين رو سزاوار است مردمان ، خير اندك آن را به خاطر شرّ بسيارى كه دارد رها كنند و با توجّه به بيمهايى كه مىدهد از دواعى دل انگيز آن چشم پوشند ، و در راه به دست آوردن سود واقعى و سرايى كه به آن دعوت شده و براى آن آفريده شدهاند بر يكديگر سبقت جويند ، و از ته دل از دنيا منصرف باشند يعنى در آن زهد حقيقى پيشه كنند ، زيرا زهد ظاهرى كسى كه در برابر محروميّت از متاع دنيا و ناكاميهاى آن آه و ناله سر مىدهد سودى ندارد ، امام ( ع ) اين آه و فغان زاهد نمايان را به بانگ و ناله كنيزكان تعبير فرموده است ، زيرا اين آواز ، بيشتر از آنها كه معمولا مورد ضرب و شتم قرار مىگيرند شنيده مىشود ، و بر اثر آن به ناله و زارى مىپردازند . بايد دانست به جاى واژه حنين كه به معناى بانگ زارى است خنين
[ 629 ]
با خاى نقطهدار نيز روايت شده كه به معناى از توى دماغ گريه كردن است .
پس از آن كه امام ( ع ) سفارش فرمود كه مردم زهد حقيقى را پيشه سازند آنها را به شكيبايى بر فرمانبردارى و بندگى خداوند و محافظت بر اجراى اوامر و نواهى كتاب او توصيه مىكند ، زيرا انسان با در پيش گرفتن زهد و بىميلى و بيزارى از دنيا مىتواند موانع درون و برون را بر طرف سازد ، و با طاعت و عبادت نفس بد كنش را فرمانبردار نفس مطمئنّه گرداند ، و اين نتيجه و پاداش تحمّل سختى در تهذيب نفس و سلوك در راه خداست ، امام ( ع ) به صبر بر طاعت خدا ترغيب فرموده چون موجب كامل شدن نعمت الهى است و روشن است كه فرمانبردارى خداوند سبب بزرگى در افاضه نعمتهاى دنيوى و اخروى پروردگار به انسان است .
سپس آن بزرگوار تأكيد مىكند كه در نگهدارى آنچه دين بدان پا بر جا و برقرار است كوشا باشند و بدانند كه اگر چيزى از نعمتهاى دنيا را از دست دهند و يا از آن بىبهره باشند با محافظت بر دين و سلامت آن زيانى نكردهاند ، زيرا نگهدارى دين و عمل به آن متضمّن خير كامل و ابدى اخروى است و آن را با خير دنيا نمىتوان مقايسه كرد ، و در حفظ متاع دنيا سودى نيست ، يعنى چنانچه انسان دين خود را تباه و خود را از قيد آن رها سازد كوشش در حفظ آنچه از دنيا در دست دارد براى او سودى ندارد ، و اين امرى مسلّم و بىنياز از توضيح و اثبات است .
سپس امام ( ع ) گفتار خود را با دعا براى خود و آنان پايان داده از خدا مىخواهد كه دلهاى آنها را به سوى حقّ متوجّه سازد ، يعنى آنان را ملهم فرمايد كه حقّ را طلب كنند و به آن هدايت شوند و در راه آن گام بردارند ، پس از آن صبر و شكيبايى براى آنان از خداوند درخواست مىكند ، يعنى صبر بر طاعت و شكيبايى از ارتكاب معصيت . و توفيق از خداوند است .
[ 630 ]