شرح
اين خطبه مشتمل بر نكوهش دنياست ، و ضمن ذكر معايبش ، آن را تقبيح مىكند ، تا دلبستگى و شيفتگى به آن كاهش يابد و ميل و رغبت مردم به امور باقى و پايدار و آنچه پس از اين دنياست منصرف و متوجّه گردد ، واژه غرض را براى مردم استعاره آورده است ، زيرا آنها هدف تيرهاى مرگ به وسيله امراض و عوارض هستند ، همچنان كه نشانه ، هدف تيرهايى است كه به سوى آن رها مىشود ،
نسبت تيراندازى به مرگ بر سبيل مجاز است ، زيرا آن كه انسان را هدف تير بيمارى قرار مىدهد كسى است كه بيمارى را در او به وجود آورده است ، بنابر اين مجازى كه در اين جا به كار رفته هم در مفرد واژه منايا و هم در جمله تنتضل فيه المنايا مىباشد ، سپس با ذكر جرعه و أكله اشاره به لذائذ دنيا مىكند و واژههاى شرق و غصص كنايه از اين است كه در همه چيز دنيا ، شايبه كدورتهايى متناسب با آن بطور طبيعى وجود دارد ، مانند بيماريها و ديگر چيزهايى كه مايه تيرگى صفاى زندگى آدمى و ترس و بيم اوست .