فرموده است : ثمّ ليشحذنّ فيها قوم . . . تا آخر .
يعنى : در خلال بروز اين فتنهها و آشوبها گروهى صيقلى مىشوند ، و به همان گونه كه آهنگر شمشير را تيز و برّا مىكند و به آن جلا مىدهد ، زنگار
[ 395 ]
تيرگيها از دل و انديشه آنها زدوده مىشود ، و براى پذيرش دانش و حكمت آماده مىشوند ، واژه شحذ ( تيز كردن ) براى آماده كردن افكار و انديشهها استعاره شده است و وجه مناسبت اين است كه هر يك از اين دو براى استفاده كامل و مفيد مهيّا مىشوند ، و اين گروه مانند تيغ كه اگر بر چيزى وارد شود آن را مىبرّد و تا عمق آن فرو مىرود ، در مسائل علم و حكمت فرو مىروند .
پس از آن امام ( ع ) اين برّندگى و آمادگى را تفسير مىكند و مىفرمايد ديدگان آنها به انوار تنزيل روشنى گرفته است ، يعنى با تلاوت قرآن كريم ، و تدبّر در آيات آن ، چشم بصيرت آنها براى ادراك حكمت و اسرار علوم آماده گرديده است ، زيرا كتاب الهى مشتمل بر اينهاست ، و يرمى بالتّفسير في مسامعهم يعنى : تفسير واقعى آيات قرآن از جانب امام وقت به آنها القا مىشود ، سپس استفاده و كاميابى آنها را از حكمت ، و مواظبت آنها را بر فرا گيرى و حفظ آن ، پس از آن كه قابليّت آن را يافتهاند به غبوق و صبوح تعبير فرموده است . اين دو واژه استعارهاند زيرا معناى حقيقى آنها آشاميدن محسوس در اوقات مخصوص است و اينانى كه مورد اشارهاند و داراى قابليّت دريافت حكمت و علوم الهى هستند علماى امّتند كه جامع كمالات نفسانى ، و پويندگان راه خداوندند و كسانى مىباشند كه از نظر آن حضرت و ائمّه اهل البيت ( ع ) پس از او ، پسنديده و پذيرفته هستند .