فرموده است : و قد أصبحتم . . . تا إقبالا .
اين گفتار مبتنى بر شكوه از روزگار و بدگويى از آن است ، و مانند آنچه پيش از اين فرموده است مىباشد كه : إنّا قد أصبحنا في زمن كنود ، و دهر عنود ( ما در زمانهاى ناسپاس ، و روزگارى ستيزهگر قرار گرفتهايم ) و اين ناهموارى و ناسپاسى زمانه بدين سبب است كه روزگار از عصر ظهور دين و تازگى و شكوفايى آن دورى گرفته ، و مردم بر هتك حرمت آن گستاخ شده ، و بر ارتكاب منهيّات و محرّمات جرأت يافتهاند ، همچنين معناى طمع شيطان در هلاك ساختن مردم ، طمع او در نابود گردانيدن دين آنهاست كه نتيجهاش هلاكت آنها در آخرت است ، و اشاره فرموده است كه اين دورانى است كه ساز و برگ و آمادگى شيطان بيشتر ، و كيد و مكر او فراگيرتر ، و توانايى و امكان او زيادتر گشته است ، بنابراين بدين زمانه و روزگار پس از آن ، چه گمان دارى ، واژه فريسه را كه به معناى شكار است براى كسانى كه از شيطان پيروى مىكنند و دستخوش تأثيرات او مىشوند استعاره فرموده است ، جهت شباهت اين است كه همانگونه كه شير شكار خود را هلاك و از آن كامياب مىشود ، شيطان نيز مراد خود را از مردم مىگيرد و آنها را به وادى هلاكت منتقل ، و در آن سرنگون مىسازد .