فرموده است : و من عدّه فقد أبطل أزله .
چون به شمار آوردن او مستلزم اين است كه وحدانيّت او مبدأ كثرت و شمارش قرار گيرد ، يا اين كه او را داراى اجزا بشمارد ، و اينها همه از لوازم ممكنات و ويژگيهاى مخلوقات است كه بالذّات استحقاق ازليّت و جاودانگى را ندارند از اين رو هر كس او را به هر يك از دو صورتى كه ذكر شد به شمارش در آورد ازليّت او را كه شايسته ذات مقدّس اوست ، انكار كرده است .
[ 428 ]
پانزدهم : درباره تنزيه حقّ تعالى است از اين كه پرسيده شود : او چگونه است ؟ زيرا اين پرسش از چگونگى و حالت است ، و در اين صورت چنان كه فرموده است ، اين كس توصيف خدا را خواسته است ، و روشن كرديم كه خداوند منزّه از كيفيّات و صفات است .
شانزدهم : خداوند منزّه است از اين كه پرسيده شود در كجاست ؟ زيرا اين ،
پرسش از جا و مكان است كه هر دو از لواحق جسم است ، و ما بيان كرديم كه خداوند از جسميّت و لوازم آن منزه است ، بنابراين خداوند متعال از قرار داشتن در مكان منزّه مىباشد ، امّا با علم و احاطه خود ، در همه جا حاضر است .