ترجمه
« ستايش ويژه خداوندى است كه اوصاف از بيان كنه ذاتش درمانده ،
و عظمتش خردها را باز داشته از اين كه بتوانند براى رسيدن به منتهاى قدرت و سلطنتش راهى بيابند .
اوست خداوند بحقّ و آشكار ، ثابتتر و نمايانتر است از هر چه چشمها مىبينند ، خردها نتوانستهاند او را در حدّى محدود كنند تا شبيهى برايش بيابند ،
و اوهام ناتوانند كه او را اندازهگيرى و بر او احاطه يابند تا مثالى براى او انگارند ، آفريدگان را بىهيچ نمونه قبلى ، و بىمشورت مشاورى ، و بىكمك ياورى بيافريد و با فرمان خود آفرينش آفريدگان را به انجام رسانيد ، و همه به اطاعتش اعتراف كردند ، و بىهيچ ردّى فرمانش را پذيرفتند ، و بىچون و چرا تسليم شدند .
از لطايف صنعت و شگفتيهاى آفرينش او رازهاى پيچيده و حكمتآميزى است كه در اين خفّاشان ( شبپرهها ) وجود دارد و به ما نشان داده است . همينهايى كه روشنايى روز كه گشاينده چشم هر جاندارى است
[ 464 ]
ديده آنها را فرو مىبندد ، و تاريكى شب كه چشم هر زندهاى را مىبندد چشم آنها را مىگشايد ، و چگونه چشمهايشان ناتوان است از اين كه از فروغ تابان خورشيد بهرهگيرند ، و در پرتو آن راههاى خود را بسپرند ، و به واسطه ظهور نور آفتاب به مقاصد خود برسند ، و چگونه خداوند به وسيله تابش انوار خورشيد آنها را از حركت در امواج روشنايى باز داشته ، و از رفتن در ميان اشعّه رخشان آن در نهانگاههايشان پنهان ساخته است ، از اين رو به هنگام روز پلكهاى چشمان را روى هم فرو هشته و شب را براى خود چراغ روشنى قرار داده ، روزى خود را در آن ظلمت شب جستجو مىكنند ، تاريكى شب چشمان آنها را از ديدن باز نمىدارد ، و سختى ظلمت شب آنها را از رفتن مانع نمىگردد ، امّا همين كه خورشيد از رخسار خود پرده برگيرد و روشنى روز پديدار شود ، و انوار آفتاب به درون لانه سوسماران بتابد آنها پلكها را بر هم مىگذارند و به آنچه در تاريكى شب به دست آوردهاند بسنده مىكنند .
پاك و منزّه است خداوندى كه شب را براى خفّاش روز ، و وسيله كسب روزى قرار داده ، و روز را وقت سكون و آرامش ساخته است ، و از گوشتش بالهايى براى او بيافريده كه به هنگام نياز به وسيله آنها پرواز كند ، بالهايى كه همچون لالههاى گوش نه پردازند نه استخوان امّا رگها كه محلّ جريان خون است در آنها بخوبى ديده مىشود .
آن را دو بال است نه چندان نازك كه بشكنند و نه چندان ضخيم كه سنگينى كنند ، در هنگام پرواز بچّهاش به او چسبيده و به او پناه جسته است ،
هر كجا مادر بنشيند او نيز مىنشيند و هر موقع بپرواز در آيد با او پرواز مىكند ،
از مادرش جدا نمىشود تا زمانى كه اعضايش قوّت گرفته و بالهايش براى پرواز آماده شده ، و راه به دست آوردن روزى و قيام به مصالح خود را فرا گرفته باشد .
آرى منزّه است آفرينندهاى كه همه اشيا را بيافريد بىآن كه نمونهاى از ديگرى پيش از آنها وجود داشته باشد . »