4 فرموده است : و هو يرى المأخوذين على الغرّة ،
و او در ( و هو ) براى حال است ، اين آغاز شرح چگونگى فرا رسيدن مرگ غفلت پيشگانى است كه خود را براى آن و احوال پس از آن ، و بالاخره براى سفر پر خطر آخرت آماده نكردهاند ، و بيان كيفيت مردن و جان سپردن آنهاست از آغاز رسيدن مرگ تا انجام آن ، و همچنين ذكر احوال آنهاست با كسان و اطرافيان خود و چگونگى رفتار برادرانش با اوست ، توصيفى كه امام ( ع ) از اين حالات فرموده به گونهاى است كه از نظر وضوح و بلاغت بيش از آن و بهتر از آن ممكن نيست ، غرض آن بزرگوار از اين بيان متذكّر ساختن گنهكاران به سختيهاى مرگ و بيدار كردن آنها از خواب غفلت و فرو رفتن در باطل ، و وجوب عمل براى سفر به ديار آخرت است .
همچنين اين بيان تأييد و دلگرمى است براى سالكان راه خدا كه در قصد خود پا بر جا و استوار باشند ، و مراد از جمله ما كانوا يجهلون يعنى آنچه را نمىدانستند ،
[ 111 ]
مرگ نيست زيرا مرگ را همه مىدانند و مىشناسند ، بلكه منظور شرح سكرات و حالات پر هراس مرگ است ، و جمله . . . و ما كانوا يأمنون اشاره به مرگ و احوال پس از آن است ، زيرا آن غافلى كه در لذّات دنيا فرو رفته و خود را به دست خواهشهاى نفس سپرده است ، ترس مردن و بيم جان دادن ، در چنين احوال و اوضاعى به او دست نمىدهد ، بلكه خود را از مرگ در امن و امان مىپندارد ، و سخن آن حضرت كه فرموده است : فغير موصوف ما نزل بهم به معناى اين است كه سختيهايى كه به آنها خواهد رسيد و شدايد سهمگينى كه بر آنها وارد خواهد شد از حدّ توصيف بيرون است و شرح آنها ممكن نيست ، و نهايت آنچه در اين باره مىتوان گفت تمثيل و تشبيه است ، چنان كه در تورات آمده است كه مثل مرگ مثل درخت خارى است كه تمامى درون بدن آدمى را فرا گرفته و هر سر خارى به رگ يا عصبى بند شده باشد و در اين حال مردى نيرومند آن را با منتهاى شدّت و سختى بيرون كشد پيداست كه بر سر رگها و پىها چه خواهد آمد ، واژه ولوج را براى دخول مرگ در بدن و جدايى روح از يكايك اعضا و جوارح تن استعاره فرموده و آن را به در آمدن جسمى در جسم ديگر همانند فرموده است ، همچنين واژه عب ، را براى گناهانى كه نفس آدمى آنها را بر پشت دارد استعاره آورده و با ذكر ظهر ( پشت ) آن را ترشيح داده و محسوس براى معقول استعاره شده است .