2 امام ( ع ) واژه بصر را براى حكمت استعاره كرده
و چشم انسان نادان را كور ، توصيف فرموده است ، نيز مىتوان وصف كورى را براى چشم بصيرت و ديده باطن نادان استعاره دانست ، و نيز ممكن است مراد حقيقت و واقعيّت انسان جاهل و ناآگاه باشد ، مناسبت استعاره نخست اين است : همان گونه كه انسان بينا مىتواند به وسيله چشم راه خود را تميز دهد ، و به سوى مقصدى كه دارد گام بردارد ، انسانى هم كه از موهبت حكمت بهرهمند است ، با بصيرت ، مقاصد خود را برمىگزيند ، و با بينشى كه دارد به مصالح دنيا و آخرت خويش آگاه و بينا مىباشد ، و در استعاره دوّم وجه مناسبت اين است كه انسان نادان بصيرت و بينشى كه بتواند امور مذكور را تشخيص دهد ندارد و مانند كور است كه راه را از چاه نمىشناسد . وجه استعاره سوّم اين است كه چشم انسان نادان پيرو دل اوست ، و به هر كارى كه دست مىزند ، و از هر چه رو مىگرداند و بالاخره در تمام امورى كه از طريق چشم و ديگر حواسّ خود انجام مىدهد ، از انديشه و تصوّرى كه دارد پيروى مىكند ، و چون اين اعمال غالبا ناسودمند بلكه زيانبخش است ، از اين رو چشم نادان كه وسيله وقوع اين اعمال ناپسند مىباشد به چشم كور تشبيه ، و واژه مذكور براى آن استعاره شده است .
همچنين واژه سمع و صمّاء را براى گوش استعاره فرموده است ، و دليل اين استعارهها همان مطالبى است كه ذكر شد ، زيرا مراد از سمع ، شنوايى دل و ادراك بينش است ، واژه اذن ( گوش ) ممكن است براى همين معنا و يا گوش ظاهر استعاره شده باشد ، نيز واژه رىّ براى حكمت ، و ظمآن را براى نادان استعاره
[ 292 ]
آورده است ، مناسبت استعاره نخست اين است كه همانسان كه آب ، اندرون انسان تشنه را پر مىسازد و تشنگى او را فرو مىنشاند ، و او را از اين رنج آسوده مىگرداند ، حكمت نيز جان انسان را از فوايد خود پر بار و نيرومند مىسازد ، و او را از بيمارى جهل و نادانى مىرهاند . امّا مناسبت استعاره دوّم اين است كه همان گونه كه انسان تشنه كام از تشنگى دچار رنج و درد مىشود ، انسان نادان نيز گرفتار درد جهالت است ، و همين نادانى نيز سبب نابودى او در آخرت مىباشد .