2 ( و ليقرّوا به إذ جحدوه ، و ليثبتوه بعد إذ أنكروه )
اين كه بندگان پس از تكذيب وجود خداوند به هستى او اقرار ، و پس از انكار ، وجود او را اثبات كنند .
در اين دو جمله هر چند الفاظ مختلف است ليكن معنا يكى است و آن عبارت از تصديق به وجود خداوند است مگر اين كه اقرار و تكذيب را در جمله اوّل زبانى ، و اثبات و انكار را در جمله دوّم قلبى بدانيم كه در اين صورت دو معناى جداگانه خواهند داشت .
امام ( ع ) به تجلّى حقّ جلّ و علا در كتابش ، اشاره كرده ، و اين كه خداوند با يادآورى و توجّه دادن بندگانش به شگفتيهاى آفرينش خويش ، و ترسانيدن آنان از عذاب و كيفر خود ، و همچنين با بيان احوال امّتهاى گذشته كه بر اثر عقوبتهاى خداوند ، محو و نابود شده ، و وجود آنها يكباره درو گرديده و از ميان رفتهاند خود را به آنان نمايانده است و همه اينها ظهور و تجلّى اوست ، بىآن كه رؤيت و مشاهدهاى در كار باشد ، زيرا خداوند متعال برتر است از اين كه با حواسّ ظاهر ادراك شود ، يكى از دانشمندان گفته است : احتمال دارد مراد از تجلّى خداوند در كتاب خويش ، پيدايى او در مصنوعات بهتانگيز و مكنونات شگفتآميز عالم آفرينش بوده ، و واژه كتاب براى علم استعاره شده باشد ، وجه مشابهت اين است كه همان گونه كه كتاب محلّ نقش حروف و كلمات است ، علم نيز محلّى است كه پذيراى آثار گوناگون خلقت ، و عجايب صورى است كه در آن نقش بسته مىشود ، بديهى است اين تجلّى و ظهور و پيدايى از طريق مشاهده حسّ باصره نيست ، زيرا خداوند جلّ و علا برتر و منزّهتر از اينهاست .