فرموده است : حتّى أنزلت بساحته عداوتها .
مراد از عداوت در اين جا ، جنگها و شرارتهاى آنهاست كه نتيجه و حاصل دشمنى است و اطلاق آن بر جنگ بر سبيل مجاز بوده و از باب نهادن نام سبب بر مسبّب است .
كسانى كه با تاريخ آشنايى دارند مىدانند پيامبر گرامى ( ص ) براى اداى رسالت خود ، و جلب خشنودى ذات مقدّس پروردگار چه رنجها و سختيها را بر خود هموار كرد ، از جمله اين كه قريش او را در آغاز دعوت پيوسته استهزا و مسخره كردند و به او سنگ زدند تا پشت پاهايش خونين گشت و كودكان بر او فرياد كشيدند ، و شكمبه بر سر او خالى كردند ، و جامهاش را به گردنش پيچانيدند ، و او و كسانش را سالهايى در شعب بنى هاشم محصور ، و هر گونه رفت و آمد و داد و ستد و ازدواج و گفتگو با آنها را ممنوع كردند ، و اگر اين نبود كه تنى چند به سبب خويشاوندى و يا علل ديگر بر آنها ترحّم آورده شبانه بطور پنهانى اندكى آرد يا خرما به آنها مىرسانيدند از گرسنگى تلف شده بودند ، سپس آن همه اذيّت و آزارى كه بر اصحاب و ياران او وارد كردند ، و آنها را مورد انواع شكنجهها قرار دادند ، چنان كه آنان را گرسنه نگه مىداشتند و در آفتاب سوزان به بند مىكشيدند و از درّهها و شكاف كوههاى مكّه بيرون مىراندند ، تا اين كه برخى از آنها ناگزير شده به كشور حبشه رو آوردند ، و خود آن بزرگوار نيز از شرّ قريش و دشمنان خود گاهى به طايفه ثقيف ، و زمانى به قبيله بنى عامر و موقع ديگر به ربيعة الفرس و جز آنان پناه مىبرد ، پس از اين ، طوايف عرب براى كشتن و ترور شبانه او همدست شدند و آن حضرت ناگزير فرزندان و كسان خويش را ترك ، و با رمقى كه از جان برايش باقى مانده بود ، از آنان گريخت و به اوس و خزرج پناه برد ، و پس از آن كه به مدينه رسيد اعراب مكّه آرام نگرفته جنگ را بر ضدّ او بر پا كردند و دستههاى سپاهى براى نبرد با او گسيل داشتند و مركبهاى خود را براى اين كار به تاخت و
[ 777 ]
تاز درآوردند ، تا آن گاه كه خداوند او را يارى و برترى داد ، و دين خود را نيرومند و آشكار فرمود .
پس از اين امير مؤمنان ( ع ) به تقوا و پرهيزگارى سفارش مىكند ، و آنان را از منافقان بر حذر مىدارد ، و ويژگيهاى اين گروه را بر مىشمارد تا آنان را بشناسند و از آنها دورى گزينند و نفرت پيدا كنند ، زيرا اينها هم گمراهند يعنى از راه خدا منحرف شده و هدايت نيافتهاند و هم با القاى شبهههاى باطل و سخنان نادرست ديگران را به گمراهى مىكشانند ، معناى الزّالّون المزلّون نيز همين است .
تلّون آنها كنايه از اين است كه منافقان به سبب مقاصد باطل و اغراض فاسدى كه دارند احوال آنها پيوسته در تغيير ، و گفتار و رفتار آنها جوراجور و دستخوش دگرگونى است و با هر كس با چهره و زبانى جداگانه برخورد مىكنند ، تفتّن منافقان يعنى كوشش آنان براى اين كه ديگران را در فتنه و بلا اندازند نيز به همين معناست و به گوناگونى گفتار و رفتار آنها بر حسب اغراض و مقاصدى كه دارند اشاره دارد ، و مقصود از جمله يعمدونكم بكلّ عماد بيان اين است كه منافقان قصد دارند به هر نيرنگ و فريب مؤمنان را دچار هر گونه سختى و ناگوارى سازند ،
و منظور از جمله يرصدونكم بكلّ مرصاد پيگيرى و بررسى اقسام نيرنگها از طرف منافقان است تا بتوانند از طريق حيله و تزوير ، در نابودى مؤمنان اقدام و آنها را به هر سختى و بدبختى دچار سازند ، مراد از بيمارى دلهاى منافقان و پاكيزگى ظاهر آنان ، دردهاى نفسانى است كه جان آنها را فرا گرفته مانند حسد و كينه و مكر و فريب ، كه در نهان بر ضدّ آنان حيله و تزوير به كار مىبرند ، و در آشكار نسبت به آنان اظهار خوشرويى و دوستى و محبّت و خيرخواهى مىكنند ، و اين رويّه كه انسان با زبان چيزى را خوب و پسنديده بداند و خلاف آن را در دل داشته و پنهان كرده باشد قانون و ضابطه نفاق است ، مقصود از واژه صفاحهم صورت ظاهر آنهاست ، و مراد از پاكيزگى صورتهايشان سلامت ظاهر آنها از بيماريهايى است كه دلهاى آنها را فرا گرفته است .
[ 778 ]
فرموده است : پنهانى گام بر مىدارند .
اين سخن كنايه از اين است كه اقدامات زبانى و عملى خود را در جهت مقاصد و اهدافى كه دارند پوشيده داشته و دور از فهم و اطّلاع ديگران انجام مىدهند ، جمله و يدبّون الضّرّاء نيز به همين معناست ، واژههاى خفاء و ضرّا و بنابر ظرفيّت منصوبند ، و اينها براى كسى كه در صدد فريب ديگرى است مثل آورده مىشود .