شرح
اين خطبه درباره نهى از شتاب در تصديق كسى است كه ديگرى را كه
[ 332 ]
ظاهرش محفوظ و به صلاح و ديندارى مشهور است به عيب و نقصان در دين متّهم كند ، و اين عبارت دلالت دارد كه علاوه بر جايز نبودن غيبت ، شنيدن آن نيز منع شده است ، و آيه شريفه « يَا أيُّهَا الّذِيْنَ امَنُوا إنْ جَائكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَاءٍ فَتَبَيَّنُوا أنْ تُصِيْبُوا قَوْماً بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَى مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِيْنَ [ 1 ] » اشاره به همين مطلب دارد ، سپس با ايراد تمثيل امكان خطاى كسانى را كه به بدگويى و غيبت مردم مبادرت مىورزند يادآورى و فرموده است : تيرانداز گاهى تيرش به خطا مىرود ، جهت مطابقت اين مثل با احوال كسانى كه به غيبت مردم مىپردازند اين است كه گاهى از اوقات كسى كه مورد عيبجويى ديگرى قرار گرفته از آن عيب بكلّى پاك است و در اين صورت آنچه درباره او گفته شده صائب و مطابق با واقع نيست و مانند تيرى است كه رها شده ولى به هدف نخورده باشد ، بنا به روايت اين كه يحيك الكلام درست باشد ، معنايش اين است كه تيرگاهى خطا مىكند و مؤثّر واقع نمىشود ، ولى سخن در همه احوال اثر خود را مىبخشد اگر چه حق و مطابق با واقع نباشد ، زيرا آبروى انسان را مخدوش و او را از نظر كسانى كه به درستى وى را نمىشناسند آلوده و چركين خواهد ساخت .